یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

امتحانات ورودی مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی حذف شد

شورای عالی آموزش و پرورش حذف امتحانات ورودی پایه هفتم برای مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی و مدارس خاص را تصویب کرد.

شورای عالی آموزش و پرورش در اولین گام برای کاهش استرس و افزایش نشاط در مدارس؛ حذف امتحانات ورودی پایه هفتم برای مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی و مدارس خاص را تصویب کرد.

همچنین در این شورا تصویب شد تجویز کتابهای کمک درسی ممنوع است.

این اقدام به منزله کاهش اضطراب دانش آموزان دوره ابتدایی برای آزمون ورودی مدارس مذکور ارزیابی می‌شود.


بطحایی گفت: در آموزش و پرورش بچه‌ها را اذیت می‌کنیم. دانش‌آموزان در مدرسه راحت‌ نیستند و احساس آرامش نمی‌کنند که بخشی از این معضل ناشی از برنامه‌های درسی و آموزشی است و در مدارس مواردی را آموزش می‌دهیم که خارج از مدرسه مورد نیاز دانش‌آموزان نیست.

وی ادامه داد: آموزش و پرورش از کیفیت لازم برخوردار نیست و مبنای برنامه درسی باید نیاز فردی و اجتماعی دانش‌آموزان باشد تا آن‌ها گفت‌وگو، مطالعه، استدلال و تحمل را در مدرسه بیاموزند اما در این رابطه بسیار کم کاری می‌شود، باید متناسب با نیازهای روز دانش‌آموزان محتوای برنامه‌های درسی و روش تدریس معلمان تغییر پیدا کند.

شوخیه مگه


گر جان به جان من کنی جان و جهان من توی

سیر نمیشوم ز تو تاب و توان من تویی

نظری به حال ما کن تا روم به سمت کویت

دیوانه تر از دلم نیست تا شود اسیر رویت

شوخیه مگه بذاری بری نمونی تو یار منی نشون به اون نشونی

شوخیه مگه دلو بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها

شوخیه مگه بذاری بری نمونی تو یار منی نشون به اون نشونی

شوخیه مگه دلو بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها

چه کنم وجود من با دل تو ساز شد همه دنیای من آن دلبر طناز شد

تو که بی وفا نبودی پر جور و جفا نبودی تو همه وجود مایی تو ز ما جدا نبودی

ز ما جدا نبودی …

شوخیه مگه بذاری بری نمونی تو یار منی نشون به اون نشونی

شوخیه مگه دلو بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها

شوخیه مگه بذاری بری نمونی تو یار منی نشون به اون نشونی

شوخیه مگه دلو بزنی به دریا عاشقی کنی پرسه نزنی تو شب ها



حمید هیراد

عبید زاکانی

خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‏ ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟»گفت:....
 

می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند...» نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

به جویبار که در من جاری بود

به ابرها که فکرهای طویلم بودند

به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من ...

از فصل های خشک گذر می کردند

به دسته های کلاغان

که عطر مزرعه های شبانه را

برای من به هدیه می آورند

به مادرم که در آینه زندگی می کرد

و شکل پیری من بود

و به زمین ، که شهوت تکرار من ، درون ملتهبش را

از تخمه های سبز می انباشت ... سلامی ، دوباره خواهم داد

 می آیم ، می آیم ، می آیم

با گیسویم : ادامه بوهای زیر خاک

با چشم هایم : تجربه های غلیظ تاریکی

با بوته ها که چیده ام از بیشه های آنسوی دیوار

می آیم ، می آیم ، می آیم

و آستانه پر از عشق میشود

و من در آستانه به آنها که دوست میدارند

و دختری که هنوز آنجا ،

در آستانه پر عشق ایستاده ، سلامی دوباره خواهم داد ...



                                                                   - فروغ فرخزاد -

هفته پیوند اولیا ومربیان

خانه و مدرسه زمانی می توانند رسالت آموزشی و تربیتی خاص خود را به نحو مطلوب انجام دهند که هر یک شناخت تربیتی کافی داشته باشند و نقش تربیتی خاص خود را با بصیرت انجام دهند. در این راستا انجمن اولیا و مربیان هیأتی منتخب از پدران و مادران، دانش آموزان و مریبان مدرسه است که با هدف همکاری در جهت پیشبرد امور آموزش و پرورش دانش آموزان تشکیل می شود. این انجمن پیشنهادها و طرح های مفید را به مدیر و مسئوولان مدرسه عرضه می کند و در اداره بهتر امور، یار و یاور صمیمی مدیران محسوب می گردد.
انجمن اولیا و مربیان، مظهر همکاری خانه و مدرسه در امر تعلیم و تربیت کودکان و نوجونان است. در هفته پیوند اولیا و مربیان که از تاریخ ۲۴ تا ۳۰ مهرماه هر سال برگزار می گردد، پدران و مادران به مدارس دعوت شده و درباره مسائل تربیتی بحث و تبادل نظر نموده و نمایندگان خود را در انجمن برای یک سال برمی گزینند مشاوره و برنامه ریزی به منظور تحقق اهداف انجمن، همکاری و همفکری با مدیر و مربیان مدرسه در مورد برنامه های اوقات فراغت دانش آموزان و دعوت از اولیای علاقمند به منظور بهره مندی از خدمات و یاری های آنان برای تهیه و تدارک و تکمیل امکانات آموزشی پرورشی مدرسه از جمله مهم ترین وظایف انجمن اولیا و مربیان می باشند.
اولیا و مربیان، دو بال نیرومند پرواز در آسمان تربیت اند که هیچ کدام به تنهایی نمی توانند اوج گرفتن دانش آموزان، در افق های روشن فردا را فراهم آورند. والدین مهربان و معلمان دلسوز باید با یاری یکدیگر، به امیدهای فردای این مرز و بوم، فرصت شکوفایی بدهند. هفته اولیا و مربیان را به والدین مهربان و معلمان زحمتکش و دلسوز تبریک عرض می کنیم.

راز خوشبختی




روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند.

سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟

شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه:بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم،اونجا ...

برای اسب سواری هر دو،دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.سر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو زمین انداخت .

همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :"این بار اولته" دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد.بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت:"این دومین بارت" بعد بازم راه افتادیم .وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت و با آرامش شلیک کرد و اونو کشت.

سر همسرم داد کشیدم و گفتم :"چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی!دیونه شدی؟"

همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت:"این بار اولت بود.

روزه

در ماه رمضان چند جوان پیرمردی را دیدند که پنهانی غذا می‌خورد. به او گفتند: «ای پیرمرد مگر روزه نیستی؟»
پیرمرد گفت: «چرا روزه هستم. فقط آب و غذا می‌خورم.»
جوانان خندیدند و گفتند: «واقعاً؟»
پیرمرد گفت: «بله، دروغ نمی‌گویم، به کسی بد نگاه نمی‌کنم، کسی را مسخره نمی‌کنم، با کسی با دشنام سخن نمی‌گویم، کسی را آزرده نمی‌کنم، چشم به مال کسی ندارم، غیبت نمی‌کنم و ...»
بعد پیرمرد به جوانان گفت: «آیا شما هم روزه هستید؟»
یکی از جوانان درحالی که سرش را پایین نگهداشته بود به آرامی گفت: «خیر، ما فقط آب و غذا نمی‌خوریم!»

مرد ثروتمندو جواهرات

مرد ثروتمندی بود که عاشق جمع کردن جواهرات و سنگ‌های قیمتی بود. یک روز مردی به ملاقات او رفت و درخواست کرد که جواهرات را به او نشان دهد.
مرد ثروتمند پذیرفت و پس از اجرای اقدامات شدید امنیتی، جواهرات را آوردند و آن دو با ولع عجیبی مشغول تماشای سنگ‌های فوق‌العاده شدند.
هنگام رفتن، مرد بازدیدکننده به مرد ثروتمند گفت: «ممنون که جواهرات را با من شریک شدی.»
مرد ثروتمند با تعجب گفت: «من جواهرات را به تو ندادم. آنها به من تعلق دارند.»
مرد بازدیدکننده گفت: «بله البته، ما به یک اندازه از تماشای جواهرات لذت بردیم و فقط تفاوت ما در این است که زحمت و هزینه خرید و نگهداری از جواهرات با شماست.»



آیا شما مثال‌هایی از این گونه افراد سراغ دارید.

دعای چوپان

مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده‌های شما نماز می‌خواند؟»
چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم. خودم نماز آنها را می‌خوانم.»
مرد گفت: «خوب، لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله‌ای زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!»
مرد که تعجب کرده بود، گفت: «این چه نمازی بود؟»
چوپان گفت: «بهتر از این بلد نبودم.»
مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده‌ای؟»
پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده است. چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم: خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می‌زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می‌کنی؟»


پیامک برای امام زمان (عج)

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد...

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی............چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن ؛ تبر به دوش بت شکن..............خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه؛ ولی................................برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام.......................دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نیامدی

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات

هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به سینه بی قرار است

کاش می شد در میان لحظه ها لحظه ی دیدار را نزدیک کرد
میلاد نور پیشاپیش مبارک
خدانگهدار

کاش می شد اشک را تهدید کرد مدت لبخند را تمدید کرد
میلاد نور پیشاپیش مبارک

به امید روزی که متن تمام اس ام اس ها یک جمله باشد و آن : مهدی آمد

سر راهت در انتظارم ..... برده هجرت صبر و قرارم ...... جز ظهورت ای گل زهرا ..... به خدا حاجتی ندارم
کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟

سوسوی ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست
پس بیا و آسمان و زمین را گلستان کن که این خانه ، خانه توست


تفعل زدم نیمه ی شب به قرآن / کتابی که از وحی شیرازه دارد
برای دلم آیه ی صبر آمد / ولی نازنین ،صبر ، اندازه دارد. . .
( اللهم عجل لولیک الفرج)
 

  این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید به گمانم که بنا نیست یارش باشیم. . .

روزی در برگه تقویم خواهند نگاشت
تعطیل رسمی – روز ظهور حضرت ولی‌عصر«ع»
ولادت امام مهدی(عج) بر شما مبارک 
 

دوست

نازنینا، دوست یعنی انتخاب
یعنی از بنده سلام از تو جواب
دوست یعنی دل به ما بستی رفیق؟
دوست یعنی یاد ما هستی رفیق؟
دوست یعنی مطلبت را دیده ام
یعنی احوال تو را پرسیده ام
دوست یعنی در رفاقت کاملی
دوست یعنی: نیستی و... در دلی
دوست یعنی: دوستی را لایقم؟
تو حقیقت، من مجازی عاشقم
دوست یعنی کار و بارم خوب نیست
تو نباشی، روزگارم خوب نیست
دوست یعنی بغض لبخندم شکست
دوری و جای تو گلدانی نشست
دوست یعنی مثل جان و در تنی
دوست یعنی خوب شد تو با منی
دوست یعنی حسرت و لبخند و آه
میشوم دلتنگ رویت گاه گاه
دوست یعنی جای پایت بر دل است
دوری از تو جان شیرین مشکل است
دوست یعنی نکته های پیچ پیچ
دوست یعنی جز محبت، هیچ هیچ
دوست یعنی از سکوت من بخوان
دوست یعنی در کنار من بمان
دوست یعنی خنده های ریز ریز
دوست یعنی دوستت دارم عزیز
....
برای همه آنهایی که رد پایشان در زندگیم پررنگ است.

روز پدر

مرشدم؛

چگونه گاه بی تو بودن را، چگونه گاه غمگنانه‌ترین دل کیهانت را، چگونه گاه غریبانه‌ترین نگاه برزویت را، چگونه گاه جانانه‌ترین بوسه‌های جانیارت را تاب آورم ...

تو که خود ماه بودی و سایه‌ات آرامش دل‌های بی‌قرار... کاش آخرین شگردت را در حضورِ ماه در میهمانی شب‌هایت می‌آموختم ...

منتظر خواهم ماند تا آن ایستگاه که دم با تو بودن را چون طلوع صبح برایم فریاد زند ... روزت بر من مبارک مرشد.

بهار ارجمند در ادامه عنوان کرد: کلمه‌های این یادداشت هر کدام دلیل خاصی دارد. «کیهان» نام مادرم است. «برزو» برادرم، «جانیار» پسر برادرم و «ماه»، «سایه»، «میهمانی»، «شب»، «آخرین شگرد»،‌ «ایستگاه»، «طلوع صبح»، «فریاد» اسم بخشی از کارهای پدرم است که در یادداشتم به کار بردم.
 
ارجمند در خصوص حس خود در  «روز پدر» نیز خاطرنشان کرد: واقعا خیلی وصف‌ناشدنی است. احساس می‌کنم یه تکه از تمام قلبم مثل آهن گداخته است و تمام وجودم را می‌گیرد. اینکه می‌گویند داغ و داغداری واقع درست گفتند. من عزیزترین و صمیمی‌ترین رفیق خود را از دست دادم و دو تجربه روز پدر را بدون پدرم دارم. سخت است؛ ان‌شاءلله سایه همه پدر و مادرها بالای سر فرزندان خود باشد.

طوطی

مردی یک طوطی را که حرف می‌زد در قفس کرده بود و سر گذری می‌نشست. اسم رهگذران را می‌پرسید و به ازای پولی که به او می‌دادند طوطی را وادار می‌کرد اسم آنان را تکرار کند.
روزی حضرت سلیمان از آنجا می‌گذشت. حضرت سلیمان زبان حیوانات را می‌دانست. طوطی با زبان طوطیان به ایشان گفت: «مرا از این قفس آزاد کن.»
حضرت به مرد پیشنهاد کرد که طوطی را آزاد کند و در قبال آن پول خوبی از ایشان دریافت کند. مرد که از زبان طوطی پول درمی‌آورد و منبع درآمدش بود، پیشنهاد حضرت را قبول نکرد.
حضرت سلیمان به طوطی گفت: «زندانی بودن تو به خاطر زبانت است.»
طوطی فهمید و دیگر حرف نزد. مرد هر چه تلاش کرد فایده‌ای نداشت. بنابراین خسته شد و طوطی را آزاد کرد.
بسیار پیش می‌آید که ما انسانها اسیر داشته‌های خود هستیم.

عجایب هفتگانه جهان

معلمی از دانش‌آموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را فهرست‌وار بنویسند. دانش‌آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته‌های آنها را جمع‌آوری کرد. با اینکه همه جواب‌ها یکی نبودند اما بیشتر دانش‌آموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند: اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، دیوار بزرگ چین و…

در میان نوشته‌ها کاغذ سفیدی نیز به چشم می‌خورد. معلم پرسید: این کاغذ سفید مال چه کسی است؟ یکی از دانش‌آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسید: دخترم چرا چیزی ننوشتی؟ دخترک جواب داد: عجایب موجود در جهان خیلی زیاد هستند و من نمی‌توانم تصمیم بگیرم کدام را بنویسم.

معلم گفت: بسیار خب، هرچه در ذهنت است را به من بگو، شاید بتوانم کمکت کنم. در این هنگام دخترک مکثی کرد و گفت: به نظر من عجایب هفتگانه جهان عبارتند از: لمس کردن، چشیدن، دیدن، شنیدن، احساس کردن، خندیدن و عشق ورزیدن. پس از شنیدن سخنان دخترک، کلاس در سکوتی محض فرو رفت. آری؛ عجایب واقعی همین نعمت‌هایی هستند که ما آنها را ساده و معمولی می‌انگاریم.


ارسالی:مجیدقلی خان

سال نو مبارک

یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
سال نو مبارک

خداحافظ سال 94

ماهی قرمز توی تنگ بلور تن ظریفش رو هی به در و دیوار قفس شیشه ایش میزنه .....

حال منم مثل حال این ماهی قرمز کوچولو میمونه.نمیدونم چرا

همیشه لحظه های آخر سال یه اضطراب و دلتنگی عجیبی دارم.

 شایدم یه بغض کهنه

وقتی تیک تاک ساعت, شمارش معکوس تموم شدن سال کهنه رو شروع

 میکنه تازه یادم میاد چقـــــــــدر وقت تلف کردم چه

زودعمرم گذشت

 

و چه لحظه هایی رو از دست دادم ,دلم میخواد زمان متوقف شه و

 من بازم برگردم عقب وکارهایی روکه نکردم دوباره جبرانشون

 کنم

 

ولی زمان به سرعت میگذره ...نمیدونم چرا سال جدید اینقدر

واسه اومدن عجله داره ؟ ...

 

همه دور سفره ی هفت سین نشستیم توی دلمون داریم دعا

میکنیم ...به تک تک چهره ها نگاه میکنم

 

هر کس به یه نقطه ی نا معلوم خیره شده و داره زیر لب با

خودش و خدای خودش حرف میزنه چه صحنه ی قشنگی

 

یه نفس عمیق میکشم شاید بغضی رو که گلوم رو گرفته بتونم

قورت بدم ...

 

میگن لحظه ی تحویل سال دعاهات واسه سال نو براورده میشه

 

چشمام رو میبندم و روبروی خدا میشینم ...حالا موندم چی ازش

 بخوام که با ارزش تر از همه چی باشه ؟

 

من خیلی آرزو ها دارم که دلم میخواد همشون برآورده شه ولی

نمیدونم اگه قرار باشه یکی رو انتخاب کنم کدوم رو بگم ؟

 

وقت داره همین جور با سرعت میگذره الانه که سال تحویل شه و

من هنوز هیچ آرزویی واسه سال نو نکردم چشام هنوزبستس یاده

 خیلی چیزها افتادم

 

بازم یاد لحظه های از دست رفتم می افتم ...

 

میگم خداجون یه کاری کن سال دیگه همین موقع افسوس از دست

 دادن فرصت هام رو نخورم می شنوی خدا

 

میگم خداجون کمکم کن تو سال جدید از هیچ کارم پشیمون

نشم ...خدا جون یه کاری کن دلم همیشه شاد باشه وکسی دلم

 ونشکنه

 

خدایا ازت میخوام سال جدید یه سال پر از سلامتی واسه

دوستام و خانوادم باشه

 

همین طور دارم هر چی رو که به ذهنم میاد تند و تند به خدا

 میگم که یهو شیپور ورود سال نو نواخته میشه

 

یهو احساس میکنم چقـــدر دلم واسه سال کهنه تنگ شد...

 

همه میخندن و سال نو رو به هم تبریک میگن منم سعی میکنم

بخندم و خوشحال به نظر بیام ولی مگه این بغض لعنتی که داره

 گلوم رو فشار میده میزاره ؟

 

بابا از لای قران اسکناس های نو رو در میاره و عیدی

 میده...

 

عیدی دو نفر هر چقدر که باشه واسه آدم یه ارزش دیگه ای

داره آدم دلش میخواد همیشه اونها رو نگه داره ..عیدی مامان

 وبابا

 

 

گرمای اشک رو روی گونه هام احساس میکنم ...میرم بابا رو

میبوسم و عید رو بهش تبریک میگم

 

مامان رو محکم بغل میکنم و سرم رو روی شونه هاش میزارم

 

وای که بوی عطر مادر چقــــدر آدم رو آروم میکنه چقدرررر

زیاد ارومم...خدایا حالا فقط یه چیز ازت میخوام

 

اونم سلامتی عزیزامه که بدون اونها هیچ لحظه ای از زندگی برام

 لطفی نداره ....بدون اونا نفسام تنگ

 

خب اینم از اخرین صفحات دفتر سال 94

 دیگه کم کم داره این دفتر هم بسته میشه.

 

کاش میتونستیم برگردیم و تو صفحات خالی رو پر کنیم.

 

کاش میشد جاهایی که زشت خط خطی شدن رو پاک کرد و از اول

 نوشت...

 

و هزاران ای کاش دیگه... ممنون ازتک تکه همراهیتون ومحبتاتون

 سال خوب وپرازبرکت وخیرواستون ارزودارم دوستون دارم خیلی

 زیاد تودعاهاتون من وفراموش نکنید تا سال جدید به خدای

بزرگم می سپارمتون

 

کسی ازما نمی پرسه که بهارمون کجاست !

خنده ی سبز بهار کجای گریه های ماست ؟

کسی از ما نمیپرسه که کجای جاده ایم !

بین این همه سوار چرا هنوز پیاده ایم ؟

کسی نیس نشون بده نشونی ستاره رُ!

به دل ما یاد بده تولد دوباره رُ!

یکی باید واسه ما بهارُ معنا بکنه !

سفره ی گمشده ی هفت سین ُپیدا بکنه!

یکی باید بیاد و بگه بهار چه رنگیه !

بگه که تحویل سال چه لحظه ی قشنگیه !

یکی باید بیاد و سین سکوتُ بشکنه !

رمز قد کشیدنُ تو کوچه فریاد بزنه !

تقویم کهنه رو باید ببندیم !

بازم باید دروغکی بخندیم !

بهار داره پا میزاره تو خونه ،

قناریِ دلِ ما کِی میخونه؟

حرف تا عمل

مادر تنها کنج خانه نشسته بود و پسرک، بی‌توجه غرق در فیسبوک، این پست را گذاشت تا لایک جمع کند: «همه هستی‌ام مادرم.»
دخترک در لاین عکس کارگری پیر را گذاشت و زیرش نوشت: «پدرای زحمتکش چند تا لایک دارن؟»
همزمان پدر پیرش صدایش کرد: «دخترم ناهار آماده است.»
دختر داد زد: «من میل ندارم، صد دفعه نگفتم وقتی تو اتاقم هستم انقد صدام نکنید!»
پست دخترک کلی لایک خورده بود!
مرد تابلوی خاتم‌کاری شده زیبایی را که خریده بود روی دیوار نصب کرد. همسرش گفت: «زنگ زدی حال برادر بیمارت رو بپرسی؟»
مرد با عصبانیت گفت: «الان حوصله ندارم.»
روی تابلو خاتم‌کاری نوشته شده بود: «بیا تا قدر یکدیگر بدانیم.»


کفش

پسرک جلوی خانمی را می‌گیرد و با التماس می‌گوید: «خانم، تو رو خدا یه شاخه گل بخرید.»
زن در حالی که گل را از دست پسرک می‌گرفت، نگاه پسرک را روی کفش‌هایش حس کرد.
پسرک گفت: «چه کفش‌های قشنگی دارید!»
زن لبخندی زد و گفت: «برادرم برام خریده، دوست داشتی جای من بودی؟»
پسرک بی‌هیچ درنگی محکم گفت: «نه، ولی دوست داشتم جای برادرت بودم، تا من هم برای خواهرم کفش می‌خریدم.»

نقاشی

نقاش مشهوری در حال نقاشی یک منظره کوهستانی بود. آن نقاشی بطور باورنکردنی زیبا بود. نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی‌اش بود که ناخودآگاه در حالی که آن نقاشی را تحسین می‌کرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن، پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه کوه فاصله دارد.
رهگذری متوجه شد که نقاش چه می‌کند. رهگذر می‌خواست فریاد بزند، اما ممکن بود نقاش به خاطر ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و سقوط کند. رهگذر به سرعت یک از قلموهای نقاش را برداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد. نقاش که این صحنه را دید با سرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن رهگذر را بزند. اما رهگذر تمام جریان را که شاهدش بود برای نقاش تعریف کرد و توضیح داد که چگونه امکان داشت از کوه به پایین سقوط کند.
براستی گاهی آینده‌مان را بسیار زیبا ترسیم می‌کنیم، اما گویا خالق هستی می‌بیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای ما را خراب می‌کند. گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت می‌شویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم: خالق هستی همیشه بهترین‌ها را برایمان مهیا کرده است.

سرطان بی‌ نشانه

خبرگزاری تسنیم: دبیر انجمن اورولوژی ایران با اشاره به توصیف سرطان‌های بی‌نشانه، توصیه‌های لازم در این‌باره را تشریح کرد.

محمدرضا نوروزی در آستانه برگزاری روز ملی سلامت مردان- ششم اسفند گفت: سرطان‌های دستگاه ادراری به ویژه سرطان پروستات از سرطان‌های بدون علامت به شمار می‌رود و فقط با آگاهی بخشی به افراد، انجام تست‌های آزمایشگاهی هنگام مراجعه به پزشک به خصوص تست PSA و لمس فیزیکی و سرانجام نمونه‌برداری قابل کشف است.

وی ادامه داد: با تشخیص زودرس، سرطان پروستات قابل درمان است حال اگر افراد به علت عدم وجود علامت به پزشک دیر مراجعه کنند نیز امکان دارد که سرطان در بدن آنها پخش شده و امکان درمان قطعی نیز وجود نداشته باشد.

این جراح و متخصص کلیه و مجاری ادرار عنوان کرد: بنابراین علامت نداشتن نشانه بیماری نداشتن نیست؛ گاهی بیماری‌هایی نظیر سرطان پروستات فقط به دنبال چکاپ کشف می‌شود و در خانواده‌هایی که سرطان پروستات در آنها وجود داشته باشد مانند پدر یا برادر عدم اهمال در چکاپ‌های مرتب نیز الزامی است.

رئیس مرکز تحقیقات سرطان مجاری ادرار و دستگاه تناسلی دانشگاه علوم پزشکی تهران ادامه داد: از دیگر سرطان‌های شایع در مردان سرطان بیضه است که در پسران جوان دیده می‌شود. این بیماری نیز کم علامت است و فقط با بزرگ شدن بیضه نمایان می‌شود. بنابراین اگر پسر جوانی در سنین بین 15 تا 20 سالگی بدون درد اندازه بیضه اش بزرگ شد بهتر است سریع به پزشک مراجعه کند زیرا امکان دارد نشانه شروع سرطان بیضه وجود دارد.

مشاور وزیر بهداشت هشدار داد: بعضی از سرطان‌ها وابسته به عادت‌ها هستند برای نمونه سرطان مثانه و ریه در افراد سیگاری بیشتر دیده می‌شود.

وی افزود: وجود خون در ادرار نیز از مسائلی است که نیازمند مراجعه به پزشک و بررسی‌های لازم در جهت تشخیص یا رد سرطان مثانه است.

نوروزی در پایان با اشاره به برنامه‌های انجمن اورولوژی ایران برای روز ملی سلامت مردان ، از مردان خواست در این روز با مراجعه به مراکز درمانی انجمن بیماران کلیوی ایران در سراسرکشور و بیمارستان‌ها و مراکزی که اسامی شان در سایت انجمن اورولوژی قابل مشاهده خواهد بود نسبت به بررسی وضعیت سلامت شان و معاینه توسط اورولوژیست‌ها اقدام کنند.