یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

پیرمرد قمارباز!

 

روزی پیرمرد قمار بازی احضاریه ای از طرف اداره مالیات دریافت کرد که در آن نوشته بود در روزی مشخص برای تعیین مالیاتش به اداره مالیات برود.

صبح روز مورد نظر او بهمراه وکیلش به اداره مالیات رفت و در آنجا کارمند اداره مالیات از او پرسید که این ثروت هنگفت را از چه راهی بدست اورده تا برایش مالیات تعیین کند؟

پیرمرد جواب داد: من در تمام زندگی مشغول به قمار بوده ام و تمام این ثروت از راه قمار بدست آمده.

کارمند مالیاتی گفت: محال است این همه ثروت از راه قمار باشد! یعنی شما هیچگاه نباخته اید؟
اداره مالیات باور ندارد که همه ان از راه قمار باشد....

پیرمرد گفت: اگر دوست داشته باشید در یک نمایش کوچک به شما نشان خواهم داد. و سپس ادامه داد:
مثلا من حاضرم با شما سر هزار دلار شرط ببندم که چشم راست خود را با دندان گاز خواهم گرفت!

کارمند اداره مالیات گفت: اینکار محال است! من حاضرم شرط ببندم! 

 

 

 پیرمرد بلافاصله چشم راست خود را که مصنوعی بود در اورد و با دندان گاز گرفت!
کارمند دهانش از شگفتی باز ماند و پیرمرد باز ادامه داد : حالا حاضرم با شما سر دو هزار دلار شرط ببندم که اینبار چشم چپ خودم را با دندان گاز بگیرم!
کارمند اداره مالیات گفت: امکان ندارد اون یکی چشمش هم مصنوعی باشد چرا که او بدون عصا آمده و میتواند ببیند، لذا دوباره شرط بست. اینبار پیرمرد دندان های مصنوعیش را در آورد و روی چشم چپ گذاشت و گاز گرفت! کارمند اداره مالیات بسیار ناراحت و از اینکه تا بحال سه هزار دلار باخته بود بسیار بر افروخته بود. وکیل هم شاهد این ماجراها بود. پیرمرد گفت : حالا می خواهم شش هزا دلار با شما شرط ببندم که کار سخت تری انجام دهم !
کارمند مالیات پرسید اینبار سر چه چیزی شرط می بندید ؟
پیر مرد گفت : من آنسوی میز شما سطل آشغالی قرار میدهم و این سوی میز می ایستم و به طرف سطل اشغال إدرار میکنم بدون انکه حتی قطره ای از ان در این بین به زمین بریزد !
کارمند اداره مالیات گفت؛ اینبار دیگر محال است که موفق شوید، قبول میکنم !
پیرمرد سطل آشغالی آنسوی میز قرار داد و پشت میز مالیاتی ایستاد و زیپش را پایین کشید و علیرغم تلاش تمام ادرارش را روی میز ریخت و همه میزش را الوده کرد!
کارمند مالیاتی با خوشحالی فریاد زد؛ دیدید ؟
میدانستم که موفق نمی شوید ، من برنده شدم! در این هنگام وکیلی که همراه پیرمرد بود با دو دست سر خود را گرفت، کارمند پرسید اتفاق خاصی افتاده؟ شما خوب هستید؟
وکیل گفت؛ نه ! خوب نیستم ! صبح که میخواستیم به اینجا بیاییم ، پیرمرد با من سر 25 هزار دلار شرط بست که روی میز شما ادرار خواهد کرد و شما نه تنها ناراحت نمی شوید بلکه از اینکار بسیار خوشحال هم خواهید شد!



7گروپ.........



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد