یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

عادت

آیا تا به حال به اجبار به دستشویی یا حمام عمومی رفته اید که بوی بد بدهد بطوری که حالت خفه شدن به شما دست بدهد؟

دقت کرده اید که بعد از 5 دقیقه، دیگر به آن شدت بوی بد را احساس نمی کنید ؟! و اگر تصادفا یک ساعت آنجا گیر بیفتید ممکن است بگویید: انگار اصلا بوی بدی نمی آید.

قانونی در این جا داریم که صادق است: ما به محیطمان عادت می کنیم.

اگر با آدم های بدبخت نشست و برخواست کنید، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است!

اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید.

اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگویید. و اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت.

اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است.

تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوید.


نوشته: اندرو متیوس از کتاب یکروز را 365 بار تکرار نکنیم.

نظرات 1 + ارسال نظر
ابوالفضل دوشنبه 12 خرداد 1393 ساعت 11:24

سوال عجیب ولی پر معنا

یکی بود یکی نبود یه روزی روزگاری یه خانواده سه نفری بودند،یه پسر کوچولو بود وپدرو مادرش.بعد از مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل به پسر کوچولوی قصه ما میده.بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت پسر کوچولو هی به پدرو مادرش اصرار میکردکه اونو با نوزاد تنها بذارن.


اما مامان وباباش می ترسیدن که پسرشون حسودی کنه ویه بلایی سر داداش کوچولوش بیاره.

اصرارهای پسر کوچولوی قصه انقدر زیاد شد که پدرو مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن اما از پشت در اتاق مواظبش باشن.

پسر کوچولو که با برادرش تنها شد...خم شد رو سرش وگفت:

داداش کوچولو!تو تازه از پیش خدا اومدی...به من میگی قیافه خدا چه شکلیه؟ من کم کم داره یادم میره؟!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد