یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

کمی باهم بخندیم!!!!!!!!!

دغدغه


فکرشو بکن، یکی از دغدغه‌های زندگی دخترا رنگ ناخوناشونه!
اونوقت من می‌خوام برم بیرون فقط چک می‌کنم یه‌وقت خشتکم پاره نباشه !!



سحرخیز


هیچ‌چیز رو چشم بسته نپذیرید! حتی سخنان بزرگان را، مثلا: «سحرخیز باش تا کامروا شوی» دروغه باور نکنین. دور و بر ما، سحرخیزها یا نانوا شدن یا کله‌پز!



پیرزن


پیرزنه دید عزراییل داره میاد، از ترس رفت تو مهد کودک نشست پیش بچه‌ها و شروع کرد به پفک خوردن! عزراییل نشست پیشش گفت چکار می‌کنی؟ پیرزنه با صدای بچگانه گفت: قاقا می‌خورم! عزراییل گفت پس بخور که می‌خوایم بریم دده!



بی‌حال


ﺍﺯ یه آدم بی‌حال ﺁﺩﺭﺱ ﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﺩﻭﺭ رو می‌پرﺳﻦ، می‌گه: حالا نمی‌شه ﻧﺮﯼ؟!



شیرینی


آمریکاییه ﺑﺎ ایرانیه ﺑﺎ ﻫﻢ می‌رن ﺩﺍﺧﻞ ﯾﻪ شیرﯾﻨﯽ‌ﻓﺮﻭﺷﯽ. آمریکاییه می‌بینه هیچ‌کس ﺣﻮﺍﺳﺶ نیست، ﺳﻪ ﺗﺎ شیرﯾﻨﯽ می‌ذﺍﺭﻩ ﺗﻮی جیبش ﻭ میاد بیرﻭﻥ. بعد ﺑﻪ ایرانیه می‌گه: ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ، ﺍﻳﻨﻪ حیله آمریکایی! ایرانیه می‌گه: ﭘﺲ ﺑﺮﻳﻢ من هم ﻳﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺍﺯ ﻫﻨﺮ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎﯼ ایران ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻧﺖ ﺑﺪهم! ﺑﺮمی‌گرﺩﻥ داخل شیرﯾﻨﯽ‌ﻓﺮﻭﺷﯽ. ایرانیه به ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ‌ﻓﺮﻭش می‌گه ﺳﻪ ﺗﺎ شیرﯾﻨﯽ ﺑﺪﻩ می‌خوﺍﻡ برات ﺟﺎﺩﻭگری ﻛﻨﻢ! شیرﯾﻨﯽ‌ﻓﺮﻭش ﻫﻢ سه تا شیرینی بهش می‌ده و ایرانیه هر سه تا رو می‌خوره. شیرﯾﻨﯽ‌ﻓﺮﻭش می‌گه: ﭘﺲ ﻛﻮ ﺟﺎﺩﻭﺵ؟ ایرانیه می‌گه ﺗﻮ جیب آمریکایی ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ، صحیح ﻭ ﺳﺎﻟﻢ پیدﺍشون می‌کنی!



چوب


طرف پدرش تو بستر مرگ بوده، می‌گه بیا بشین کنارم کارت دارم. بعد یه چوب می‌ده دست پسرش. پسره هم که می‌خواسته ذکاوتش رو نشون بده قبل از حرف زدن پدرش چوب رو می‌شکنه. پدره سکته می‌کنه، درجا می‌میره. مادرش می‌گه خاک بر سرت! این ساز نی از هفت نسل قبل دست به دست به پدرت رسیده بود!



اداره


تلفن شوهر به زن: نترس... من از پله‌های اداره افتادم و خانوم جهانپور منو که بیهوش بودم رسوند به بیمارستان! احتمال خونریزی مغزی هست و پای چپ و دنده راستم هم شکسته!
زن: خانوم جهانپور کیه؟!!



یارانه


ﺑﻪ مامانم می‌گم ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﭼﯿﮑﺎﺭ می‌کنی؟!
می‌گه ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﺗﻮ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺧﺎﮐﺖ می‌کنم ﯾﺎﺭﺍﻧﺖ ﻗﻄﻊ ﻧﺸﻪ!



آزمایش


دیروز رفتم آزمایش دادم، پولش شده 320 هزار تومن، به بابام که گفتم می‌گه فقط اگه تو چیزیت نباشه من می‌دونم و تو!



اسم



یارو و انگلیسیه همو میبینن، یارو میگه اسمت چیه؟ انگلیسیه میگه: باند هستم، جیمز باند. شما اسمت چیه؟ یارو میگه: مت هستم، حش مت.



دانشگاه


طرف می‌ره خواستگاری واسه پسرش. پدر عروس می‌گه: آقازاده دانشگاهم میرن؟ طرف می‌گه: مسافر گیرش بیاد چرا که نه!



لحن


فرق بین مردای قدیم و جدید؛
لحن مردها در قدیم: گستاخی مکن زن! طعام را بیاور.

اما اکنون: عسلم امشب ظرفا نوبت منه یا تو!

نقل از :دیدار وب

نظرات 1 + ارسال نظر
امیدقجری سه‌شنبه 10 تیر 1393 ساعت 18:31

سلام ضمن عرض ادب واحترام خدمت سرورعزیزمان وارزوی قبولی طاعات وعبادات.بالاخره رضاجان کلی خواندیم و خندیدیم دعامیکنیم همیشه درکنارخانواده محترم شادوسالم باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد