یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

خانه ی دوست کجاست؟

در فلک بود که پرسید خانه دوست کجاست؟

سوار آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت : نرسیده به درخت

کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است

می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ، سر بذر می آورد

پس به سمت گل تنهایی می پیچی ، دو قدم مانده به گل

پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی

و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد.

در صمیمیت سیال فضا خش و خشی می شنوی

کودکی می بینی رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور

و از او می پرسی خانه دوست کجاست؟

سهراب سپهری

نظرات 1 + ارسال نظر
نادم چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 22:58 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

دسـت بـه “صورتـم” نـزن !

می تـرسم بیـفتـد نقـاب خنـدانـی کـه بـر چهـره دارم ...!

و بعــد

سیـل ِ اشـک هـایـم “تـــــــــــو” را بـا خـود ببــرد

و بـاز

من بمانم و تنهــــــایی …!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد