یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

شانه هایت

سر بر وی شانه های مهربانت می گذارم


عقده ی دل می گشاید گریه ی بی اختیارم


از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم


شانه هایت را برای گریه کردن دوست


دارم دوست دارم


شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم


بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم


دوست دارم


خالی از خودخواهی من ،‌ برتر از آلایش تن


من تو را و.الاتر از تن ،‌ برتر از من دوست دارم


شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم


بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم


دوست دارم


عشق صدها چهره دارد ،‌ دست تو ایینه دارش


عشق را در چهره ی ایینه دیدن دوست دارم


در خموشی چشم ما را قصه ها وگفتگوهاست


من تو را در جذبه ی محراب دیدن دوست دارم


شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم


بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم


در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم


چله را در مقدم عشقت شکستن ، دوست دارم


بغض سرگردان ابرم ، قله ی آرامشم تو


شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم


دوست دارم


عمق چشمان تو این دریای شفاف غزل را


بی نیاز از این زبان لال گفتن دوست دارم




شعر:اردلان سرفراز

نظرات 1 + ارسال نظر
آرتین شنبه 24 آبان 1393 ساعت 18:59 http://www.ordibehesht020blogfa.com

سلام معاونIlove you

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد