یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

کیستی؟؟؟؟؟

پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی؟  /  گفت: فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام
****
گفت: از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی؟  /  گفت: چون دارای شور و شوق فوق العاده ام
****
گفت: اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک؟  /  گفت: اهل شهر آباد و خوش آباده ام
****
گفت: خیلی شاد هستی، باده لابد خورده ای  /  گفت: هم از باده خور بیزارم، هم از باده ام
****
گفت: از جام وصال نازنینی سرخوشی؟  /  گفت: از شهوت پرستی هم دگر افتاده ام
****
گفت: پس شاید قماری کرده ای، پولی برده ای  /  گفت: من در راه برد و باخت پا ننهاده ام
****
گفت: پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای؟  /  گفت: دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام
****
گفت: آخر هیچ سرگرمی نداری روز و شب؟  /  گفت: سرگرم نمازو سجده و سجاده ام
****
گفت: لابد ثروتی داری و دلشادی به پول؟  /  گفت: من مستضعف و مسکین مادر زاده ام
****
گفت: آیا راستی آهی نداری در بساط؟  /  گفت: خود پیداست این از وصله ی لباده ام
****
گفت: گویا کارمند ساده ای یا کارگر؟  /  گفت: بی کارم ولی از بهر کار آماده ام
****
گفت: بی کاری و بی پولی؟ پس این شادی ز چیست؟  /  گفت: یک زن داشتم، اینک طلاقش داده ام!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد