یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

چند دروغ ساده؛

بیا گاهی به خودت دروغ بگو...
چند دروغ ساده؛
مثل:
من خوبم...
آرامم، خوشحالم...
بیا گاهی اشتباه کن، اشتباه بنویس...
خواهر، خواستن، خواهش را بدون "واو" بنویس...
ترس را با هر "ط/ت" که دوست داشتی بنویس...
و ببین که آب از آب تکان نمی خورد!
که زندگی راه خودش را می رود!
که چرخ زندگی با اشتباه تو نمی ایستد!
اصلا بیا گاهی خودت را به کوچه علی چپ بزن...
توی کوچه علی چپ قدم بزن...
راه برو، سوت بزن...
نگو یکبار باختم، تعطیل!
دیگر بازی نمی کنم!
زندگی با این باختن ها،
این افتادن ها،
این زمین خوردن هاست که زندگی می شود!
خطر کن بی پروا...
سر چیزهای بزرگ زندگی!
کارت، اعتبارت، جانت حتی...
این همه احتیاط که چه؟!
که خط نیفتد روی شیشهء دلت؟!
بیا یک بار بی هدف، بی نقشه، بی قطب نما راه بیفت...
بی توشه حتی...
برو بباز!
نترس! بازی کن...
آن قدر تا چیزی برای باختن نماند!
تا از دست دادن عادت شود و باختن پالایش روح...
باور کن زمین خوردن جزیی از زندگیست!
بازی کن...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد