پیغمبر خورشید و باران


زمین گهواره کابوسهای تلخ انسان بود

 
زمان چون کودکی در کوچه های خواب حیران بود


خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گم


جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذیان بود


صدا در کوچه های گیج می پیچید بی حاصل


سکوتی هرزه سرگردان صحرا و بیابان بود


نمی رویید در چشمی به جز تردید و وهم و شک


یقین تنها سرابی در شکارستان شیطان بود


شبی رؤیای دور آسمان در هیأت مردی


به رغم فتنه های پیش رو در خاک مهمان بود


جهان با نامش از رنگ و صدا سیراب شد آخر


«محمد» واپسین پیغمبر خورشید و باران بود


                                                     سید ضیاء الدین شفیعی

نظرات 1 + ارسال نظر
م ح.ت چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 20:34

اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم

زیباغزل دفتر عشق است محمد

برفرق فلک افسر عشق است محمد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد