یادمه قدیما وقتی بچه تر از الانم بودم
وقتی بابام میومد خونه از سر کار
نزدیکای غروب
بدو بدو میرفتم به استقبالش
تا اگر خوراکی چیزی آورده ازش بگیرم
یا وقتی ازش پول میخواستم میگفت برو ببین تو جیب کتم پول خورد هست وردار
همیشه هم توی جیبش پول خورد بود
اون موقع هم آلاسکا بود سه تومن
بستنی قیفی بود 5 تومن
میرفتم فوری بستنی میخریدم
برام جالبه هیچ وقت یادم نمیاد بابام تو لحظه ی اومدن به خونه
بد اخلاق بوده باشه
با اینکه خیلی خسته بود
نمیدونم شاید همه ی پدرا این لحظه رو دوست داشته باشن!