خانه عناوین مطالب تماس با من

یادگارمن

یادگارمن

روزانه‌ها

همه
  • فیش فرهنگیان خراسان رضوی
  • آپلود آهنگ
  • آپلود عکس
  • خبرگزاری آفتاب
  • ورزش 3
  • خبر فارسی
  • باشگاه خبرنگاران جوان
  • سامانه جامع دانش آموزی(سناد)
  • بهشت دانلود
  • سامانه ضمن خدمت فرهنگیان LTMS
  • دانلود نمونه سوالات ابتدایی
  • اطلاعات پرسنلی فرهنگیان خراسان رضوی
  • بلاگ هلپ
  • تبیان
  • پارسی جو ترجمه کلمات وجملات انگلیسی
  • وزارت آموزش وپرورش
  • مجلس
  • آوای همراه اول مشترکین به منظور خرید آهنگ می توانند " کد آهنگ " مورد نظر را بصورت لاتین به شماره 8989 ارسال نمایند.
  • راسخون
  • آسان دانلود
  • جی اس ام- موبایل
  • لرد دانلود
  • سیب دانلود
  • فایل هیپو دانلود

پیوندها

  • آساک دلان
  • عاشقان ثارلله قوچان
  • جویندگان دانش

برگه‌ها

  • حاج قربان سلیمانی ویادی از او
  • یوسف کلاهدوز ویادی از او
  • داستانی کوتاه و بسیار زیبا.زیبا"حتما این داستان رابخوانید"
  • داستانک
  • گیاهان تسکین دهنده دردها و بیماری ها
  • 4گیاه آپارتمانی که تصفیه‌کننده هوا هستند
  • برای حل مشکلات از همسرتان تشکر کنید
  • فواید چای سبز
  • سوتی های با حال
  • انشا یک پسر بچه علاقه مند به ازدواج
  • تاثیرات عجیب رنگ ها
  • جملات و شعرهای باحال و طنز پشت ماشین و کامیون
  • «اشهد أن علیاً ولی‌الله» چرا به اذان اضافه شد؟
  • تصاویر استثنایی از داخل مرقد مطهر پیامبر خدا
  • 50 مزیت زن بودن
  • 50 مزیت مرد بودن
  • اشعار عاشقانه از سهراب سپهری
  • زنـان و مـردان در گفتــار بزرگــان
  • دیوانه یا احمق
  • اولین روز دبستان بازگرد
  • شن
  • آدم از وسط نصف بشه ضایع نشه!
  • جوک های .....
  • ظروف مسی و درمان سرطان
  • بررسی تغییرات وضو پس از رحلت پیامبر(ص)
  • گفتگوی خدا با بنده اش
  • لیلی و مجنون
  • زندگی عاشقانه و باورنکردنی یک زوج!!
  • مادر
  • تست روانشناسی
  • گفتنـی هایی از زبـان طـراح بـرج آزادی تـهران
  • پسر کارگر
  • بهشت و جهنم
  • پدر
  • بیمارستان و عشق
  • پسروپدر
  • داستانی آموزنده
  • هرچی خدا بخواهد
  • میخ
  • داستان جذابیت
  • ثروتمندتر از بیل گیتس
  • بچه های ناسپاس
  • معـنای اسـم همـه کشـورهای دنیـا را بدانیـد ...
  • بدون شرح......
  • آیا شما هم نیمکت ... دارید؟
  • آسانسور
  • نصیحت
  • سوژهای وطنی+عکس
  • جعبه کفش
  • سرباز با مرام
  • قدر خانواده را بدانیم!
  • حاجی فیروز
  • ده گام موثر برای داشتن روح و جسم
  • موضوع انشاء: یک لقمه نان حلال
  • هدیه ای برای نجار بازنشسته
  • مرد متمکن و کارگرانش
  • تصاویری جالب و خنده دار
  • عشق واقعی
  • داستان عبرت انگیز توبه نصوح
  • نقشه مامان(بخوانید)
  • عشق معلمی
  • راه هایی برای به دست آوردن آرامش
  • دلایل اهمیت و فواید و ضرورت شورای معلمان در مدارس
  • انسانهای ثروتمند
  • مناجات گنجشک با خدا
  • هسته و برگ این خوردنی‌ها مرگ‌آور است
  • آزادی
  • 30 نکته طلایی جهت برقراری ارتباط سازنده با دیگران
  • از یکی پرسیدند چرا تا حالا ازدواج نکردی؟
  • سوالهای...........
  • چند جمله قابل تامل.............
  • خدایا شکر
  • بیشتر آرام وبی صدا باشید
  • داستان سید مهدی قوام
  • بدانیم و افتخار کنیم
  • چکیده از کتاب این کارو نکن این کارو بکن .
  • هشت نکته طلایی درباره بیمه شخص ثالث
  • آیا میدانستید
  • عجایبی که فقط در ایران می توان دید!
  • زنانی شگفت انگیز در تایلند+ تصاویر
  • حیاتی ترین ویتامین بدن را بشناسید
  • نکاتی مفید برای داشتن یک صبحانه مقوی
  • نکاتی مهم مخصوص روزهای سرد
  • از فلفل سیاه غافل نشوید
  • نکات استثنایی درباره رانندگی وخودرو
  • آموختـه هایی تاثیـرگذار از چـارلی چاپلیـن
  • خواص چای ترش
  • راهکارهایی برای تشخیص برخی تقلبها در صنایع غذایی
  • جـاده چالـوس، چهارمیـن جـاده زیبای جهـان اما خطـرناک
  • چوپان نوجوانی که قلب مصنوعی را اختراع کرد
  • جاده ی اسالم به خلخال
  • «اللّه» واقعا آرامبخش است
  • چهار بنیان زندگی از نظر امام صادق علیه السلام
  • مجموعه ای از چـــراهای جالب که تا بحال بدنبال علت آن نبوده اید
  • رئیس جمهور های معروف چقدر میگیرند ؟
  • ــــــــــــــ حکایات کاربردی ؛ زندگی به سبک بهجت ــــــــــــــ
  • پدر رضاخان! +عکس
  • چند جمله
  • شقایق گل همیشه عاشق
  • قلب
  • تصاویر منتشرنشده از صدام در زندان
  • چهارشنبه‌ سوری کاخ‌نشینان پهلوی +تصاویر
  • فاطمیه اول یا فاطمیه دوم؟ کدام معتبر است؟
  • حقایق جالب توجهی در مورد کبد
  • هفت عادتی که افراد موفق ندارند!
  • آشنایـی با انـواع چـای های گیـاهی و خـواص آنها
  • پیاز و آسپیرین
  • می دانیم جایمان کجاست

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • امتحانات ورودی مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی حذف شد
  • شوخیه مگه
  • عبید زاکانی
  • به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
  • هفته پیوند اولیا ومربیان
  • راز خوشبختی
  • روزه
  • مرد ثروتمندو جواهرات
  • دعای چوپان
  • پیامک برای امام زمان (عج)
  • دوست
  • روز پدر
  • طوطی
  • عجایب هفتگانه جهان
  • سال نو مبارک
  • خداحافظ سال 94
  • حرف تا عمل
  • کفش
  • نقاشی
  • سرطان بی‌ نشانه
  • شمس ومولانا
  • با جان و دل گوش دهید
  • کرایسلر
  • بازیگر
  • نوبتی
  • صبحت بخیر عزیزم
  • من معلّم هستم
  • قدیما.........
  • نیما یوشیج
  • اپل .............
  • خاطره
  • برو کشکتو بساب
  • نون خوب خیلی مهمه ............
  • پیشنماز
  • [ بدون عنوان ]
  • جدایی بر روی عرشه کشتی
  • روزه برای خر گم شده
  • کفش
  • نان خالی بی قاتق
  • همانی هستی که همه می‌گویند؟
  • الله الله تو پناهی بر ضعیفان یا الله
  • دوزاری..........
  • کفن دزد
  • دختر
  • [ بدون عنوان ]
  • سگ وشیر
  • داستان شبلى و شاطر....
  • جنگ زرگری
  • صبحت بخیر
  • مرد ثروتمند و جواهراتش

نویسندگان

  • علیرضا 803

بایگانی

  • بهمن 1396 1
  • آبان 1396 3
  • مهر 1395 1
  • شهریور 1395 1
  • خرداد 1395 4
  • اردیبهشت 1395 2
  • فروردین 1395 3
  • اسفند 1394 4
  • بهمن 1394 6
  • دی 1394 6
  • آذر 1394 8
  • آبان 1394 8
  • مهر 1394 8
  • شهریور 1394 13
  • مرداد 1394 9
  • تیر 1394 7
  • خرداد 1394 9
  • اردیبهشت 1394 7
  • فروردین 1394 10
  • اسفند 1393 16
  • بهمن 1393 16
  • دی 1393 22
  • آذر 1393 26
  • آبان 1393 26
  • مهر 1393 21
  • شهریور 1393 10
  • مرداد 1393 9
  • تیر 1393 18
  • خرداد 1393 20
  • اردیبهشت 1393 13
  • فروردین 1393 11
  • اسفند 1392 14
  • بهمن 1392 13
  • دی 1392 15
  • آذر 1392 24
  • آبان 1392 17
  • مهر 1392 18
  • شهریور 1392 18
  • مرداد 1392 21
  • تیر 1392 43
  • خرداد 1392 42
  • اردیبهشت 1392 32
  • فروردین 1392 34
  • اسفند 1391 36
  • بهمن 1391 46
  • دی 1391 42
  • آذر 1391 29
  • آبان 1391 19
  • مهر 1391 13
  • شهریور 1391 9

تقویم

بهمن 1396
ش ی د س چ پ ج
1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30

جستجو


آمار : 317550 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • ارزشیابی یک مسلمان شیعه دوشنبه 2 بهمن 1391 14:05
    3 چیز که درقالب 30جزءآمده 3چیزرابااحتیاط بردار: قدم،قلم،قسم 3چیزراپاک نگهدار: جسم،لباس،افکار 3چیزرا بکاربگیر: عقل،همت،صبر 3چیزراآلوده نکن: قلب،زبان،چشم 3چیزرا هیچگاه فراموش نکن: خدا،مرگ،دوست ارسالی:سیدمهدی سعیدی مقدم
  • چگونه ازدواج نکردم پنج‌شنبه 28 دی 1391 22:07
    روزی دوستی از غضنفر پرسید: «غضنفر ، آیا تابه‌حال به فکر ازدواج افتاده‌ای؟» غضنفر در جوابش گفت:... ...«بله، زمانی که جوان بودم به فکر ازدواج افتادم.» دوستش دوباره پرسید: «خب، چی شد؟» غضنفر جواب داد: «بر خرم سوار شدم و به هند سفر کردم، در آنجا با دختری آشنا شدم که بسیار زیبا بود ولی من او را نخواستم، چون از مغز خالی...
  • حمام رفتن بهلول سه‌شنبه 26 دی 1391 16:02
    روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند . بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی...
  • ما کجای زندگی هستیم سه‌شنبه 26 دی 1391 15:59
    تو شهر بازی یهو یه دختر کوچولو خوشگل اومد گفت : آقا…آقا..تو رو خدا یه لواشک ازم بخر !! نگاش کردم …چشماشو دوس داشتم…دوباره گفت آقا...اگه ۴ تا بخری تخفیف هم بهت میدم … بهش گفتم اسمت چیه…؟ فاطمه…بخر دیگه…! کلاس چندمی فاطمه…؟ میرم چهارم…اگه نمی خری برم.. می خرم ازت صبر کن دوستامم بیان همشو ازت میخریم مامان و بابات کجان...
  • صلاح ما در چیست؟ سه‌شنبه 26 دی 1391 15:57
    در روزگاری کهن پیرمردی روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت . روزی اسب پیرمرد فرار کرد و همه همسایگان برای دلداری به خانه اش آمدند و گفتند : عجب شانس بدی آوردی که اسب فرار کرد ! روستا زاده پیر در جواب گفت : از کجا می‌دانید که این از خوش شانسی من بوده یا بد شانسی ام ؟ و همسایه‌ها با تعجب گفتند ؟ خب معلومه که این...
  • واقعا کی دیوانست سه‌شنبه 26 دی 1391 15:54
    در شهر ما دیوانه ای زندگی میکند که همه او را دست می اندازند و در کوچه پس کوچه های شهر بازیچه بچه ها قرار میگیرد.روزی او را در کوچه ای دیدم که با کودکانی که او را ملعبه خود قرار داده بودند با خنده و شادی بازی مبکرد.او را به خانه بردم و پرسیدم: چرا کودکانی که تو را مسخره میکنند و به تو و حرفها و کارهایت میخندند را از...
  • ســــلیمان و مورچه عاشق یکشنبه 24 دی 1391 19:28
    روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی...
  • حکایت وقت رسیدن مرگ...! یکشنبه 24 دی 1391 19:25
    یارو نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش ... مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ... مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا ... مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه ... مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر...
  • « خداوند از انسان چه می خواهد؟!...» یکشنبه 24 دی 1391 19:22
    شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود. Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت ؛ او را، نظاره می کند ! استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟ شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از...
  • نجوایی از مهدی اخوان ثالث با على موسى الرضا(ع) شنبه 23 دی 1391 10:29
    اى على موسى الرضا! ای پاکمرد یثربى، در توس خوابیده! من تو را بیدار مى دانم. زنده تر، روشن تر از خورشید عالم تاباز فروغ و فرّ و شور زندگى سرشار مى دانم گر چه پندارند: دیرى هست، همچون قطره ها در خاک رفته اى در ژرفناى خواب لیکن اى پاکیزه باران بهشت! اى روح! اى روشناى آب!من تو را بیدار ابرى پاک و رحمت بار مى دانم اى (چو...
  • یا رضا (ع) جمعه 22 دی 1391 00:03
    ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس آنجا که خادمینش از روی زائرینش گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس خورشید آسمان ها در پیش گنبد او رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس رویای ناتمامم ساعات در حرم بود باقی عمر اما افسوس بود و...
  • برنامه هفتگی خانم های تهرانی(طنز)! پنج‌شنبه 21 دی 1391 00:03
    شنبه مرد(در تماس تلفنی قبل از رسیدن به منزل): دارم میام...راستی عزیزم! شام چی داریم؟ زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم «فال قهوه روسی یخ زده» بگیریم. میگن خیلی جالبه، همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته «شوهرت واست یه انگشتر می خره» طرف رفته خونه و گفته و پس فرداش شوهره واسش انگشترو خریده. خیلی جالبه...
  • خدا چهارشنبه 20 دی 1391 23:54
    از تصادف جان سالم به در برده بود و می گفت زندگی اش را مدیون ماشین مدل بالایش است و خدا همچنان لبخند میزد ادامه مطلب خدایا، حکمت قدم هایی را که برایم بر می داری بر من آشکار کن، تا درهایی را که به سویم می گشایی، ندانسته نبندم و درهایی که به رویم می بندی ، به اصرار نگشایم خداوندا دستانم خالی ست، قلبم پر از آرزوهای دست...
  • شیطان می گوید: چهارشنبه 20 دی 1391 23:48
    شیطان می گوید: 1. کسی که اذان را بشنود و به نماز نرود پدر من است 2. کسی که اسراف می کند برادر من است 3. کسی که پیش از امام به رکوع و کسی که بدون بسم الله شروع به نان خوردن می کند اولاد من است 4. کسی که این گفتار من را به کسی می گوید دشمن من است و کسی که نمیگوید دوست من است.
  • ضرب المثل های مشهدی چهارشنبه 20 دی 1391 18:24
    هَمسَیَه که از هَمسَیَه بر‌مِگِردَه مِگَه گوسَلَه‌ت پایِ سَگِمَه دِندون گریفتَه همسایه که از همسایه بر می‌گردد می‌گوید گوساله‌ات پای سگم را دندان گرفته است به جایی مُرُم که روی وا ببینُم نِه دِرِ وا به جایی می‌روم که روی گشاده ببینم نه در گشاده دیفال رَه یگ رویه کاگل کِردَن دیوار را یک رویه کاهگل کردن منظور: کار را...
  • حسابگری چهارشنبه 20 دی 1391 00:12
    چه تلخ است روابطمان این روزها که چیزی نیست جز حسابگری مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و غضنفر را نیز دعوت کرده بودند . وقتی می خواست وارد شود،در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضنون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت شدگان.غضنفر از درب دعوت شدگان وارد شد. در انجا هم دو درب وجود داشت و...
  • رمز دوستی دوشنبه 18 دی 1391 21:58
    یه روز ما همه با هم بودیم،ترک و رشتی و لر و اصفهانی،تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... به گزارش نامه به نقل از فردا، کمیل رضایی نویسنده وبلاگ موج وصل یار در آخرین پست وبلاگ خود نوشت: یک روز یه ترکه... اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛ خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛ یکه و تنها از پس...
  • شاید فردا دیر باشد جمعه 15 دی 1391 16:46
    روزی معلمی از دانش آموزانش خواست که اسامی همکلاسی هایشان را بر روی دو ورق کاغذ بنویسند و پس از نوشتن هر اسم یک خط فاصله قرار دهند . سپس از آنها خواست که درباره قشنگترین چیزی که میتوانند در مورد هرکدام از همکلاسی هایشان بگویند ، فکر کنند و در آن خط های خالی بنویسند . بقیه وقت کلاس با انجام این تکلیف درسی گذشت و هرکدام...
  • آرزوی آهو خانم جمعه 15 دی 1391 16:36
    یه آهو بود که خیلی خوشگل بود. روزی یک پری به سراغش اومد و بهش گفت: آهــو جون!… دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟ آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش. پری آرزوی اون رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد. شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق و جدایی، سراغ حاکم جنگل رفتند. حاکم پرسید: علت طلاق؟ آهو گفت: توافق اخلاقی...
  • چانه نزنیم جمعه 15 دی 1391 16:27
    در‎ ‎روم باستان، عده ای غیبگو با عنوان سیبیل ها جمع شدند و آینده امپراتوری روم را در‎ ‎نه کتاب نوشتند.سپس کتابها را به تیبریوس ‏عرضه کردند . امپراطور رومی پرسید‎ : ‎بهایشان چقدر است؟‎ سیبیل ها گفتند: یکصد سکه طلا‎ تیبریوس آنها را با خشم از‎ ‎خود راند سیبیل ها سه جلد از کتابها را سوزاندند و بازگشتند و گفتند: قیمت همان...
  • زیبایی رایگان است جمعه 15 دی 1391 16:26
    مردی‎ ‎در نمایشگاهی گلدان می فروخت . زنی نزدیک شد و اجناس او را بررسی کرد . بعضی ها‎ ‎بدون تزیین بودند، اما بعضی ها هم ‏طرحهای ظریفی داشتند .زن قیمت گلدانها را پرسید‎ ‎و شگفت زده دریافت که قیمت همه آنها یکی است .او پرسید:چرا گلدانهای نقش ‏دار و‎ ‎گلدانهای ساده یک قیمت هستند ؟چرا برای گلدانی که وقت و زحمت بیشتری برده...
  • فیل جمعه 15 دی 1391 16:15
    رام‎ ‎کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی‎ ‎که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او ‏را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر‎ ‎چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خ لاص ک ند اندک اندک این عقیده که تنه درخت‏‎ ‎خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد. وقتی حیوان بالغ و...
  • خالص ترین الماسها جمعه 15 دی 1391 16:13
    شهسواری‎ ‎به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.میخواهم ثابت کنم که‎ ‎اوفقط بلد است به ما دستور بدهد، ‏وهیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی‎ ‎کند‎. دیگری گفت: موافقم .اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم‎ . وقتی به قله‎ ‎رسیدند ،شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند:سنگهای اطرافتان را بار...
  • "تخته سنگ" چهارشنبه 13 دی 1391 22:09
    در زمان های گذشته پادشاهی تخته سنگی را در وسط راهی قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و بعضی از ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار آن تخته سنگ گذشتند. بسیاری هم غر و لند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است. نزدیک غروب...
  • "حکایت" چهارشنبه 13 دی 1391 22:08
    پدری با پسری گفت به قهر که تو آدم نشوی جان پدر حیف از آن عمر که ای بی سرو پا در پی تربیتت کردم سر دل فرزند از این حرف شکست بی خبر از پدرش کرد سفر رنج بسیار کشید و پس از آن زنده گشت به کامش چو شکر عاقبت شوکت والایی یافت حاکم شهر شد و صاحب زر چند روزی بگذشت و پس از آن امر فرمود به احضار پدر پدرش آمد از راه دراز نزد حاکم...
  • "فرعون و شیطان(علیه لعنه)" چهارشنبه 13 دی 1391 22:01
    فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد. فرعون پرسید کیستی؟...
  • اربعین حسینی دوشنبه 11 دی 1391 22:36
    سفر کردم به دنبال سر تو سپر بودم برای دختر تو چهل منزل کتک خوردم برادر به جرم این که بودم خواهر تو حسینم واحسین گفت و شنودم زیارت نامه ام جسم کبودم چه در زندان، چه در ویرانة شام دعا می خواندم و یاد تو بودم برای هر بلا آماده بودم چو کوهی روی پا استاده بودم اگر قرآن نمی خواندی برایم کنار نیزه ات جان داده بودم
  • شرف یا پول دوشنبه 11 دی 1391 16:25
    پادشاه یونان به کوروش نامه نوشت و گفت: ما یونانی ها برای شرف می جنگیم و شما ایرانی ها برای پول . کوروش جواب داد : هرکس برای نداشته هایش می جنگد.
  • عشق آسمانی دوشنبه 11 دی 1391 16:16
    مصطفی اومده بود خواستگاریم مادرم بهش گفت: " این دختر صبح ها که از خواب بلند میشه در فاصله ای که دستش را شسته و مسواک می زنه یه نفر تختش رو مرتب می کنه لیوان شیر رو جلوی در اتاقش میاره و براش قهوه آماده می کنه شما می تونید چنین کاری کنید؟ " مصطفی که خیلی آروم نشسته بود و به حرفای مادرم گوش می داد ، گفت:...
  • بزرگتر از پدر یکشنبه 10 دی 1391 22:51
    وقتی من به دنیا اومدم پدرم ۳۰ سالش بود. یعنی سنش ۳۰ برابر من بود وقتی من ۲ ساله شدم، پدرم ۳۲ ساله شد یعنی ۱۶ برابر من وقتی من ۳ ساله شدم پدرم ۳۳ ساله شد یعنی ۱۱ برابر من وقتی من ۵ ساله شدم پدرم ۳۵ ساله شد یعنی ۷ برابر من وقتی من ۱۰ ساله شدم پدرم ۴۰ ساله شد یعنی ۴ برابر من وقتی من ۱۵ ساله شدم پدرم ۴۵ ساله شد یعنی ۳...
  • 803
  • 1
  • ...
  • 23
  • صفحه 24
  • 25
  • 26
  • 27