-
اجازه گرفتن برای دیدن یک زن
سهشنبه 14 آبان 1392 23:12
جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مؤدبانه گفت: ببخشید آقا! من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود،مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد:...
-
مولای من
دوشنبه 13 آبان 1392 18:03
چقدر این شب های بی قراری دلگیرند دلم دوباره مدام بهانه می گیرد دلم باز بی تابی می کند شاید پر پر شدنت را دلم بهانه گرفته است شاید دلم دوباره بی تاب بارگاه ملکوتیتان شده است آقای من مولای من این شب ها دلم می خواهد همنوا با زیارت عاشورا، با بغضی که این روزها به گلویم چنگ انداخته چون شب های گذشته فریاد بزند، دوست دارم...
-
راه رفتن سگ روی آب
دوشنبه 13 آبان 1392 17:52
شکارچی پرنده، سگ جدیدی خریده بود. سگی که ویژگی منحصر به فردی داشت. این سگ می توانست روی آب راه برود. شکارچی وقتی این را دید نمی توانست باور کند و خیلی مشتاق بود که این را به دوستانش بگوید. برای همین یکی از دوستانش را به شکار مرغابی در برکه ای آن اطراف دعوت کرد. او و دوستش شکار را شروع کردند و چند مرغابی شکار کردند....
-
بخون وحالش و ببر
یکشنبه 12 آبان 1392 19:29
آشپزی سخته ولی میتونین با خلاقیت های کوچیک این کار رو برای خودتون به لذت تبدیل کنین مثلا من ﺩﯾﺮﻭﺯ ماستو خیار رو بدون خیار درست کردم خیلی هم خوب شد ^.^ * * * * * * * ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﻮﺍﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺷﺪﻡ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺱ ﺑﻘﯿﻪ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺑﺪﻩ ﺻﺪ ﺗﻮﻣﻦ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﺩﺭ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﺒﻨﺪ ! * * * * * * * ﺑﻀﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺭﮊﺍﯾﯽ ﻛﻪ ﻣﯿﺨﺮﻡ ﯾﻨﯽ ﺍﻧﻘﺪﺭ...
-
مصاحبه گر
شنبه 11 آبان 1392 19:26
ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود. روی زمین افتاد و زمزمه می کرد. دوربین رو برداشتم و رفتم بالای سرش داشت آخرین نفساشو میزد. ازش پرسیدم :این لحظات آخر چه حرفی برای مردم داری؟ با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن، عکس روی کمپوت ها رو نکنن! گفتم: داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو! با همون...
-
کجا هستید؟
جمعه 10 آبان 1392 11:58
آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت و گویی به شرح زیر صورت گرفت: بچه شتر: «مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا میتونم ازت بپرسم؟» شتر مادر: «حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟» بچه شتر: «چرا ما کوهان داریم؟» شتر مادر: «خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که...
-
کوروش و دختر زیبا
دوشنبه 6 آبان 1392 22:20
روزی دختری زیبا نزد کوروش کبیر رفت وبه او گفت : من عاشق تو شدم با من ازدواج کن کوروش به دخترک گفت : من شایسته ی تو نیستم من برادری دارم که زیبا و جوان است او شایسته ی شماست الان پشت شما ایستاده دختر برگشت وپشت خود را نگاه کرد ... اما کسی نبود... کوروش به او گفت اگر عاشقم بودی برنمی گشتی...
-
تا کی زنده ای ؟
شنبه 4 آبان 1392 16:43
هنوز هم بعد از این همه سال، چهرهی ویلان را از یاد نمیبرم. در واقع، در طول سی سال گذشته، همیشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگی را دریافت میکنم، به یاد ویلان میافتم ... ویلان پتی اف، کارمند دبیرخانهی اداره بود. از مال دنیا، جز حقوق اندک کارمندی هیچ عایدی دیگری نداشت . ویلان، اول ماه که حقوق میگرفت و جیبش پر...
-
ماجرای جاسوس آمریکایی
جمعه 3 آبان 1392 21:32
جاسوس آمریکایی شش ماه پیش از دستگیری! دفتر مرکزی سیا- واشنگتن ژنرال: خیله خب پسر، تو بعد از ماه ها آموزش دیگه برای انجام مأموریت بزرگ آماده ای ... می دونی که ما واقعاً روت حساب می کنیم. جاسوس آمریکایی: بله قربان این افتخار بزرگیه برای من. ژنرال: خوبه که بدونی برای این مأموریت حدود هشت میلیون دلار هزینه شده. نفوذ...
-
عـشق
جمعه 3 آبان 1392 11:15
عشـق یعنی بی خود از روح و روان عشـق یعنـی رفتـه ازجان و جهان عشـــــق یـعنـی بــــا محبــت تـاختــن عشـق یعنـی کعبه ی دل ســـاختن عشــــــق یعنـی دست شستن از جهـان عشــق یعنی گشته گردی درنهـان عشــــــق یعنـــی در حقیقـت ســوختـن عشــق یعنــی دوستـی انــدوخـتـن عشـــــق یعنی عــــــاجز و شـرمنــدگی عشـق یعنـی...
-
شعر بنی آدم
جمعه 3 آبان 1392 10:00
ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ کرﺩ. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ. ﻣﻌﻠم گفت: «ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ.» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ کرﺩ: بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ***که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ***ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍینجا که ﺭسید ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «بقیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!» ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: «یادم نمی آید.» ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «یعنی چی؟...
-
چک در وجه گاو!!
دوشنبه 29 مهر 1392 16:12
جام: یه روز آقایی چکی آورد که متنش این بود: مبلغ نود و هشت میلیون ریال در وجه گاو! آورنده چک را رسما در متن چک ، گاو خطاب کرده بود. بعد که از طرف پرسیدیم متوجه شدیم هم کسی که چک را نوشته و هم کسی که گرفته بود فکر می کرده عبارت "در وجه” به این معناست که چک بابت خرید و فروش چی نوشته شده! قیافه طرف دیدن داشت وقتی...
-
داستان کوتاه گفتن که نگیم
یکشنبه 28 مهر 1392 18:35
یک هیات بازدید کننده از جبهه ها دفاع مقدس ، بسیجی کم سن و سالی را مخاطب قرار دادند و از او سوال کردند : اوضاع عملیات و سلاح و مهمات و ... چگونه و چطور است ؟ بسیجی در پاسخ گفت : گفتن که نگیم . اعضای هیات از پاسخ او خوشحال شدند و خندیدند. یکی دیگر از اعضای هیات سوال کرد که : خوب راجع به سلاح و مهمات ، گفتن نگید ، حال...
-
دهه ولایت بر عاشقان مولا علی مبارک
یکشنبه 28 مهر 1392 18:16
شب عشقه شب شوره شب شب عیده غدیره شب شادی و سروره که فقط حیدر امیره دل من مجنون وشیدا غریق دریای شعف شد فرمانروای کل هستی شه نجف شد شه نجف شد حب المتین علی مولا عین الیقین علی مولا مرشد جبریل امین یعصوب دین علی مولا ********* گل خنده می نشینه رولب حوروفرشته مژده مژده شیعیانش که جاتون توی بهشته دلداده راه ولایم رهرو راه...
-
چقدر چیز هست که من نمی دونستم شما چی؟
یکشنبه 21 مهر 1392 23:05
· آیا می دانید سس مایونز به دلیل ترکیب خاصی که دارد در کنفرانسهای علمی به عنوان سم کبد معرفی می شود · آیا می دانید ساندیسها، نوشابه ها، بیسکویتها، کیکها و... با قندهای مصنوعی چون ساخارین که 1000 برابر شیرین تر از قند معمولی است ساخته می شود که دشمن کبد و کلیه می باشد!؟ · آیا می دانید رنگهای افزودنی در نوشابه ها،...
-
خوشحال
یکشنبه 21 مهر 1392 23:02
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارند بعد چشمشون به یه گردو می افته دولا میشن تا گردو رو بردارن الماسه می افته تو شیب زمین قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره میدونی چی می مونه؟ یه آدم...،یه دهــــــن بـــاز....،یه گـــــــردوی پـــــوک ..و یه دنیـــــا حســـــــرت.. در سیستم آموزشی ما از همان کودکی به ما آموخته اند که رمز...
-
دفاع مفتی الازهر از شیعه
شنبه 20 مهر 1392 19:32
دکتر محمدحسن شجاعی فرد، در مصاحبه اختصاصی با فرهنگ نیوز ، استاد دانشگاه علم و صنعت ایران در بخشی از این مصاحبه گفت : یک بار ساعت ۲.۵ نیمه شب در حال دیدن شبکه نیل مصر بودم، دیدم رئیس دانشگاه الازهر، دکتر احمد طیب که الان مفتی الازهر است درباره شیعه و سنی صحبت می کرد. فکر کردم حتما بر ضد شیعه صحبت می کند اما دقت...
-
دیگر نوشابه نخورید!
جمعه 19 مهر 1392 21:59
افکارنیوز - وقتی شما یک لیوان نوشابه می خورید دقیقا این اتفاقات برای شما می افتد: ۱۰دقیقه بعد : ۱۰ قاشق چایخوری شکر وارد بدنتان میشود. میدانید چرا با وجود خوردن این حجم شکر دچار استفراغ نمیشوید؟ چون اسیدفسفریک، طعم آن را کمی میگیرد و شیرینیاش را خنثی میکند ۲۰دقیقه بعد : قند خونتان بالا میرود و منجر به ترشح...
-
عکس های ارسالی دوست عزیزمان جمشید حسن آبادی از کشور چین
جمعه 19 مهر 1392 10:52
-
آبدارچی شرکت ماکروسافت
پنجشنبه 18 مهر 1392 16:04
مرد بیکاری برای آبدارچی گری در شرکت مایکروسافت تقاضای کار داد. رئیس هیات مدیره با او مصاحبه کرد و نمونه کارش را پسندید. سرانجام به او گفت شما پذیرفته شده اید. آدرس ایمیل تان را بدهید تا فرم های استخدام را برای شما ارسال کنم. مرد جواب داد : متاسفانه من کامپیوتر شخصی و ایمیل ندارم.ر ئیس گفت امروزه کسی که ایمیل ندارد...
-
داستان زن غرغرو!
دوشنبه 15 مهر 1392 22:39
مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد. یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با...
-
وقتی مهاجرانی نتانیاهو را ضربه فنی می کند.
یکشنبه 14 مهر 1392 17:10
به گزارش نامه ، یکشنبه شب 14 مهر 1392 مصاحبه b.b.cفارسی با نتانیاهو نخست وزیر اسراییل ومتعاقب آن پاسخ های عطا الله مهاجرانی که در دولت های هاشمی رفسنجانی و خاتمی به عنوان معاون پارلمانی رئیس جمهور و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است به مناظره ای جالب و شنیدنی تبدیل شد که در نوع خود کم نظیر بود . نتانیاهو در ماه های...
-
دو زن ملا(طنز)
جمعه 12 مهر 1392 16:53
ملا دو زن داشت. روزی هر دو زن نزد ملا آمده و پرسیدند: «کدام یک از ما را بیشتر دوست داری؟» ملا خیلی سعی کرد که هر دو آنها را راضی نگاه داشته و باعث رنجش هیچ یک نشود. بنابراین با اصرار گفت که هر دو را به یک اندازه دوست دارد. ولی زنها راضی نمیشدند و پرسش خود را تکرار میکردند. بالاخره زن جوانتر پرسید: «اگر ما هر دو با...
-
عکسی وحشتناک از شکسته شدن پای فریدون زندی در حین بازی
دوشنبه 8 مهر 1392 22:17
فریدون زندی بازیکن تیم الاهلی قطر در هفته ی سوم لیگ ستارگان این کشور دچار مصدومیت شدید و دلخراشی شد و سریعا به بیمارستان منتقل شد. در دقیقه ۸۰ بازی الاهلی و المعیذر درحالی که همبازیان فریدون زندی با یک گل از حریف عقب بودند ، فریدون برای دفع توپ با یکی از بازیکنان تیم حریف برخورد کرد.بازیکن المعیذر به جای دفع توپ ، پای...
-
قیمت شما چند است؟
یکشنبه 7 مهر 1392 21:40
یکى، در پیش بزرگى از فقر خود شکایت مىکرد و سخت مىنالید. گفت: «خواهى که ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟» گفت: «البته که نه. دو چشم خود را با همه دنیا عوض نمىکنم.» گفت: «عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مىکنى؟» گفت: «نه.» گفت: «گوش و دست و پاى خود را چطور؟» گفت: «هرگز.» گفت: «پس هم اکنون خداوند، صدها هزار...
-
عجایبی که فقط در ایران می توان دید
پنجشنبه 4 مهر 1392 16:00
عجایبی که فقط در ایران می توان دید! روی ادامه مطلب کلیک کنید عکس های ارسالی زیر از طرف سجاد شادلو از سرعین
-
تفاوت سخنرانی دیشب روحانی با احمدینژاد
چهارشنبه 3 مهر 1392 19:49
آفتاب: برخلاف سخنرانی های رئیس جمهور سابق که در زمان سخنرانی وی، شمار زیادی از نمایندگان کشورها صندلی های خود را ترک می کردند، این بار به غیر از نماینده رژیم صهیونیستی کسی از سالن خارج نشد و علاوه بر حضور نماینده آمریکا، حضور نمایندگان کشورهای ایتالیا، فرانسه، آلمان، انگلیس و اغلب کشورهای غربی برای شنیدن اولین سخنرانی...
-
ترشی بخورم یا نخورم؟
چهارشنبه 3 مهر 1392 17:41
مطلب زیر، یکی از دردسرهای طبیب مخصوص رضاخان را به هنگام مواجهه با بیماری وی بیان میکند : هیچکس جرأت نداشت روی حرف رضا پهلوی حرف بزند، در میان تمام درباریها و وزرا و کسانی که به شاه نزدیک بودند؛ مختاری و امیرموثق و چند نفر دیگر این خاصیت شاه را زودتر از دیگران درک کرده بودند و بهتر از دیگران مراعات میکردند. وقتی شاه...
-
ای مدرسه سلام
دوشنبه 1 مهر 1392 00:53
خورشید مهربان تابیده روی بام صبحی دگر شده ای مدرسه سلام صف بسته ایم همه آماده در حیاط شاداب و خنده رو با شور و با نشاط نام خدای خوب آغاز کار ماست هوش و توان ما از یاری خداست با کوشش و تلاش ای بچه زرنگ توی کلاس درس با تنبلی بجنگ آغاز بهار علم و دانش بر دوستان و همکاران گرامی مبارک.
-
خرید روزنامه و پول خرد
پنجشنبه 28 شهریور 1392 17:27
جان، دوست صمیمی جک، در سر راه مسافرتشان به منهتن پس از سفارش صبحانه در رستوران به جک گفت: «یک لحظه منتظر باش میروم یک روزنامه بخرم.» پنج دقیقه بعد، جان با دست خالی برگشت. در حالی که غرغر میکرد، با ناراحتی خودش را روی صندلی انداخت. جک از او پرسید: «چی شده؟» جان جواب داد: «به روزنامهفروشی رو به رو رفتم. یک روزنامه...