یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

نوبتی

یه روز داخل مترو صندلیم رو به یک پیرمرد نورانی دادم. در حقم دعا کرد و گفت: «جوان دعا می‌کنم پیر شی اما هیچ وقت نوبتی نشی.»
سوال کردم: «حاجی نوبتی دیگه چیه؟»
گفت: «فردا که از کار افتاده شدی و قدرت انجام کارهای عادی روزانه‌ات رو نداشتی، بین بچه‌هات به خاطر نگهداریت دعوا نشه که امروز نوبت من نیست و نوبت تو هست.»

نظرات 2 + ارسال نظر
سحر جمعه 9 بهمن 1394 ساعت 16:17 http://sahar24.mooo.com

وب خیلی خوبی دارین هم وبتون هم قالبتون خییییلی قشنگه
3035

همطاف یلنیز جمعه 9 بهمن 1394 ساعت 20:15 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
...
الهی پیر بشی
خواستی نوبتی هم بشی از نوع خوبش بشی
بین بچه ها به خاطر نگهداریت دعوا بشه که بسه دیگه بذار بابا زودتر بیاد خونه ما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد