یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

تست IQ

تست هوش باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط 5 ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در 10 میشود و میزان آی کیو شما را نشان میدهد (آسانی سوالات شما را گول نزند !!!).

1- بعضی از ماهها 30 روز دارند بعضی 31 روز چند ماه 29 روز دارد؟

2- اگر دکتر به شما 3 قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت 1 قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟

3- من ساعت 8 شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که 9 صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم چند ساعت خوابیده بودم؟

4- عدد 30 را به نیم تقسیم کنید وعدد 10 را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟

5- مزرعه داری 17 گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز 9 تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟

6- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد اول کدامیک را روشن میکنید؟

7- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟

8- اگر 2 سیب از 3 سیب بردارین چند سیب دارید؟

9- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟

10- اگر اتوبوسی را با 43 مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور 5 مسافر را پیاده کنید و 7 مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان 8 مسافر پیاده و 4 نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از 14 ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست سطح هوش

7تا و بیشتر دانش اموز دبستان

6 تا دانش اموز دبیرستان

5 تا دانشجو

2-3 استاد دانشگاه

1 مدیران ارشد . . . . .

پاسخ تست ها در ادامه مطلب

 

ادامه مطلب ...

ادبیات پشت کامیونی




به مادرت رحم کن کوچولو!
یه بار پریدی موتوری دوبار پریدی موتوری آخر میفتی موتوری!
دست بزن ولی خیانت مکن
داداش مرگ من یواش!
از عشق تو لیلی......رفتم زیر تریلی
اگه داری این نوشته رو میبینی فاصلت خیلی کمه زیادش کن!
بوق نزن تندتر از این نمیره!
دریای غم اردک ندارد!
ای کاش زندگی دنده عقب داشت!
برای اینکه سختی نکشی باید خیلی سختی بکشی
ای دلاور نمالی به خاور!
به خاطر دلم و لم
کامیون ! همه از ما میترسند و ما از نیسان!
گازش بده نازش نده!
لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن
*
بوق نزن ژیان
میخورمت
*
بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بی سوادم
*
پشت یه ژیان هم نوشته بود
جد زانتیا
*
قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر
*
شتاب مکن،مقصد خاک است
*
رادیاتور عشق من ازبهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم
*
تو هم قشنگی
*
کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت
*
سر پایینی برنده
سر بالایی شرمنده
*
داداش مرگ من یواش
*
کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت
*
تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم که برگردی
*
یا اقدس
یا هیچکس
*
زندگی نگه دار پیاده میشم
آیی بی وفا کجا میری
اونطرفی که ورود ممنوعه
*
ای ماشین با مرام، نشو نامرد با ما
*
عشق یعنی
بهش بگی دوسش نداری ؛
و بعد بری یه گوشه و حسابی گریه کنی
*
محبت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم برنمیدارد
*
دریای غم ساحل ندارد
*
بابا تو دیگه کی هستی
*
قربون دل غریب پرستت
*
داداش، جون من یواش
*
خوش غیرت
*
بی تو هرگز ............ باتو ؟؟؟؟ عمرا
*
از عشق تو لیلی ........... رفتم زیر تریلی
*
دنبالم نیا اسیرم می شی
*
همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد
*
در پناه مولا
*
به مد پرستان بگو آخرین مد کفن است


وحدتی

چرخ روزگار

چرخ روزگار را ببین سوسک از موش می ترسه موش از گربه  گربه از سگ سگ از مرد مرد از زن زن از سوسک

صورتتان را با آب سرد بشوئید

صورتتان را با آب سرد بشوئید
متخصصان زیبایی انجمن مد ایتالیا به این نتیجه رسیدند که شستن صورت با آب سرد مانع پف کردن چشمها پس از بیدار شدن از خواب می شود.براساس پژوهشهای این متخصصان ,داشتن پوستی صاف و زیبا و بینی خوش ترکیب , داشتن چشمهای طبیعی و پف نکرده و خوش حالت ,سومین رمز زیبا نشان دادن چهره افراد است .به همین دلیل توصیه می شود افراد پیش وپس از خواب حتما صورت خود را با صابون مرطوب کننده و آب خنک بشویند چرا که استفاده از آب سرد پیش و پس از بیدار شدن از خواب و همچنین استحمام ,موجب شادابی پوست صورت می شود .


بهترین دوران زندگی

پانزدهم ژوئن بود و من تا دو روز دیگر وارد سی سالگی می شدم. واردشدن به دهه جدید از دوران زندگیم نگران کننده بود. چون می ترسیدم که بهترین دوران زندگیم را پشت سر گذاشته ام.
عادت جاری و روزانه ام این بود که هر روز قبل از رفتن به سر کار ، برای تمرین به ورزشگاهی رفتم. من هر روز صبح دوستم "نیکلاس" را در ورزشگاه می دیدم. او 79 سال داشت پاک از ریخت افتاده بود. آن روز که با او احوالپرسی کردم ، از حال و هوایم فهمید که سرزندگی و شادابی هر روز را ندارم. به همین خاطر علت امر را جویا شد. به او گفتم: از وارد شدن به سن سی سالگی احساس نگرانی می کنم. با خود فکر می کردم وقتی به سن و سال نیکلاس برسم، به زندگی گذشته ام چگونه نگاه خواهم کرد. به همین خاطر از نیکلاس پرسیدم:
" ببینم، بهترین دوران زندگی شما چه موقعی بود؟"
 نیکلاس بدون هیچ تردیدی پاسخ داد : " جو دوست عزیز، پاسخ فیلسوفانه من به سوال فیلسوفانه شما این است:"

 "وقتی که کودکی بیش نبودم و در اتریش تحت مراقبت کامل وزیر سایه پدر و مادرم زندگی می کردم آن دوران بهترین دوران زندگی من بود."

 "وقتی به مدرسه می رفتم و چیز های زیادی یاد می گرفتم که الان می دانم ، بهترین دوران زندگی من بود."

 "وقتی برای نخستین بار صاحب شغلی شدم و مسئولیت قبول کردم و به خاطر کار و کوششم حقوقی دریافت کردم، آن دوران بهترین دوران زندگی من بود."  
"وقتی با همسرم آشنا شدم و عاشقش شدم، بهترین دوران زندگی من بود."  

" جنگ جهانی دوم شروع شد من و همسرم برای نجات جانمان مجبور به ترک وطن شدیم. موقعی که با هم، صحیح و سالم، روی عرشه کشتی نشسته عازم آمریکای شمالی شدیم، بهترین دوران زندگی من بود."

" وقتی به کانادا آمدیم و صاحب اولاد شدیم ، آن دوران بهترین دوران زندگی من بود."

 " موقعی که پدری جوان بودم و بچه هایم جلوی چشمانم بزرگ می شدند ، آن دوران بهترین دوران زندگی من بود."  

" وحالا جو دوست عزیزم من 79 سال دارم.صحیح و سالم هستم، احساس نشاط می کنم و زنم را به اندازه ای که روز اول دیده بودمش دوست دارم و این بهترین دوران زندگی من است."


گوته می گوید:

                   هیچ چیز ارزشمند تر از همین امروز نیست.      


وحدتی

داستان چهار برادر !

چهاربرادر خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و آدم های موفقی شدند. چند سال بعد، بعد از میهمانی شامی که با هم داشتند در مورد هدایایی که برای مادر پیرشون که دور از آنها در شهر دیگری زندگی می کرد ، صحبت میکردند.
اولی گفت : من خانه بزرگی برای مادرم ساختم.
دومی گفت : من یک سالن سینمای یکصد هزار دلاری در خانه ساختم.
سومی گفت : من ماشین مرسدس با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره.
چهارمی گفت : همه تون میدونید که مادر چه قدر خواندن کتاب مقدس را دوستداشت و می دونین که دیگر هیچ وقت نمی تونه بخونه، چون چشمهایش خوب نمیبینه. من راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که می تونه تمام کتاب مقدس رو از حفظ بخونه. این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفته. من تعهد کردم برای این طوطی به مدت بیست سال، هر سال صدهزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها روبگه و طوطی از حفظ براش می خونه.
برادران دیگر تحت تاثیر سخنان برادر چهارم قرار گرفتند. پس از تعطیلات، مادر یادداشت تشکری فرستاد.

اون نوشت: میلتون( اولی ) عزیز، خانه ای که برایم ساختی خیلی بزرگه... من فقط تویک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خانه رو تمیز کنم. به هر حال ممنونم.
مایک ( دومی ) عزیز، تو برای من یک سینمای گرانقیمت با صدای دالبی ساختی که گنجایش 50 نفر رو دارد. ولی من همه دوستانمو از دست داده ام، همچنین شنواییم رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام. هیچ وقت از آن استفاده نمیکنم، ولی از این کارت ممنون هستم.
ماروین ( سومی ) عزیز، من خیلی پیرم که به سفر بروم. پس هیچ وقت ازمرسدس استفاده نمی کنم. خیلی تند میره اما فکرت خوب بود ممنون هستم.
ملوین ( چهارمی) عزیزترینم، تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت و باهدیه ات منو خوشحال کردی. جوجه ی خیلی خوشمزه ای بود ! و من هیچ وقت مزه آن را فراموش نخواهم کرد !

خدا خر را آفرید!!!


خدا خر را آفرید و به او گفت:
تو بار خواهی برد، از زمانی که
تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی
که تاریکی شب سر می رسد.و همواره بر
پشت تو باری سنگین خواهد بود.و تو
علف خواهی خورد و از عقل بی بهره
خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی
کرد و تو یک خر خواهی
بود.

خر به خداوند پاسخ  داد:
خداوندا! من می خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال برای خری همچون من
عمری طولانی است. پس کاری کن فقط
بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی
خر را برآورده کرد

خدا سگ را آفرید و به او  گفت:
تو نگهبان خانه انسان خواهی
بود و بهترین دوست و وفادارترین
یار انسان خواهی شد.تو غذایی را که
به تو می دهند خواهی خورد و سی سال
زندگی خواهی کرد.تو یک سگ خواهی
بود.

سگ به خداوند پاسخ  داد:
خداوندا! سی سال زندگی عمری
طولانی است.کاری کن من فقط پانزده
سال عمر کنم و خداوند آرزوی سگ را
برآورد...

خدا میمون را آفرید و به  او گفت:
و تو از این سو به آن سو و از   ادامه مطلب ...

حقه روز امتحان

چهار تا دانشجو شب امتحان بجای درس خواندن به پارتی و خوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند٬
روز امتحان به فکر چاره افتادند و حقه ای سوار کردند به این صورت که سر و روشون رو کثیف و کردند و مقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند٬ سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودند و یکراست به پیش استاد رفتند٬ مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند که دیشب به یک مراسم عروسی خارج از شهر رفته بودند و در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچر میشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش و این بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این 4 نفر از طرف استاد برگزار بشه،
آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به امر شریف خر زنی مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند!

استاد عنوان میکنه بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس بنشینند و امتحان بدن که آنها بدلیل داشتن وقت کافی و آمادگی لازم با کمال میل قبول میکنند.

امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود؛
.
.
.
.
.
.
یک)   نام و نام خانوادگی:                    ۲نمره
دو )  کدام لاستیک پنچر شده بود؟       ۱۸نمره

الف) لاستیک سمت راست جلو
ب) لاستیک سمت چپ جلو
ج) لاستیک سمت راست عقب
د) لاستیک سمت چپ عقب

دقت کردین ؟


تا حالا دقت کردین دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه میکنی میبینی نیم ساعت گذشته !

نیم ساعت میای پای کامپیوتر ساعتو نگاه میکنی میبینی دو ساعت گذشته ؟!


تا حالا دقت کردین اونقدر که پراید جون ایرانی هارو گرفت اسکندر مقدونی و چنگیز خان نگرفتن ؟!


تا حالا دقت کردین وقتی تو زندگیتون یه روزنه ی امید پیدا میشه سریع یه پترس فداکار پیدا میشه که دستشو بکنه توش ؟


تا حالا دقت کردین چرا با پیتزا دوغ نمیخورن؟


گفتم /گفتا


گفتم که روی خوبت،از من چرا نهان است؟ / گفتا تو خود حجابی ، ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم ، جانا نشان کویت ؟ / گفتا نشان چه پرسی،آن کوی بی نشان است
گفتم مرا غم تو ، خوشتر ز شادمانی / گفتا که در ره ما ، غم نیز شادمان است
گفتم که سوخت جانم، از آتش نهانم / گفتا آن که سوخت او را، کی ناله یا فغان است
گفتم فراغ تا کی؟گفتا که تا تو هستی / گفتم نفس همین است ، گفتاسخن همان است
گفتم که حاجتی هست ، گفتا بخواه از ما / گفتم غمم بیفزا، گفتا که رایگان است
گفتم ازم بپذیر،این نیم جان که دارم / گفتا نگاه دارش،غمخانه ی تو جان است

حسن روحانی

 

رئیس جمهور منتخب اکثریت مردم ایران را بشناسیم!

این شناخت هم با عث آرامش روحی آنهایی است که به او رای نداند

و هم سندی است ثبت شده برای تطبیق آنچه گفته شد با آنچه انجام خواهد شد!

زحمت مرا در این شناساندن خبرگزاری  " ابنا " کم کرده است


تولد 

«حسن فریدون روحانی» 21 آبان 1327 در "سرخه" از شهرهای استان سمنان دیده به جهان گشود. پدر وی «اسدالله فریدون ‌روحانی» از بازاریان متدین سمنانی بود که از زمان «آیت‌الله العظمی بروجردی(ره)» نماینده مراجع تقلید در سرخه بود. وی در دوران مبارزات انقلابی نیز از یاران انقلابیون بود.

تحصیلات ابتدایی

حسن روحانی تحصیلات ابتدایی را در شهرستان محل تولدش گذراند و سپس به رسم آن دوران، تحصیلات حوزوری را در 12 سالگی و از سال 1339 در حوزه علمیه صادقیه سمنان آغاز کرد.

تحصیلات عالی حوزوی

حسن جوان در سال 1340 وارد حوزه علمیه قم شد و پس از گذراندن دروس سطح، از محضر اساتیدی چون حضرات آیات عظام «سید محمد محقق داماد»، «شیخ مرتضی حائری»، «سید محمدرضا موسوی گلپایگانی»، «محمد فاضل لنکرانی»، «شیخ محمد شاه‌آبادی و سلطانی بهره برد.

تحصیلات عالی دانشگاهی

روحانی جوان همزمان با دروس حوزه، در سال 1348 به دانشگاه تهران راه یافت و در سال 1351 دانشنامه لیسانس خود را در مقطع کارشناسی در رشته حقوق قضایی اخذ کرد.

وی سپس برای ادامه تحصیلات به انگلستان رفت و مدرک کارشناسی ارشد (M.Phil) خود را در رشته حقوق عمومی و دانشنامه دکتری (Ph.D) خود را در رشته حقوق اساسی از "دانشگاه کلدونیان گلاسکو" دریافت کرد.

مبارزات انقلابی

حسن روحانی فعالیت سیاسی خود علیه رژیم ستمشاهی را از دوران جوانی آغاز کرد. عمده فعالیت‌های وی در همراهی با نهضت امام خمینی(ره)، سفرهای تبلیغاتی و سخنرانی علیه رژیم پهلوی از سال 1344 بود که در نتیجه آن، حبس و ممنوع ‌المنبر شد.

شجاعت در نام بردن از "امام" خمینی

وی در آبان 1356 در مراسم بزرگداشت شهادت «حاج آقا مصطفی خمینی» در مسجد ارک تهران برای نخستین بار در ایران لقب «امام» را علناً برای بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران به کار برد. روحانی پس از این مراسم تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و به توصیه «آیت الله شهید بهشتی» و «استاد مرتضی مطهری» از کشور خارج شد.

فعالیت انقلابی در اروپا

شیخ حسن روحانی پس از فرار به آن‌سوی مرزها نیز به فعالیت مبارزاتی خود ادامه داد و به سخنرانی، تبلیغ و روشنگری برای دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور پرداخت.

وی پس از تبعید حضرت امام(ره) از عراق به فرانسه، به جمع یاران همراه ایشان در روستای "نوفل لوشاتو" پیوست و اندکی بعد انقلاب اسلامی پیروز شد.

مناصب و مسؤولیت های پس از انقلاب

ــ ساماندهی ارتش

با پیروزی انقلاب، عده ای از افراطیون شعار انحلال ارتش شاهنشاهی را سر دادند؛ اما امام(ره) بابصیرت و هوشیاری از این کار جلوگیری کردند. حسن روحانی در اولین اقدام خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال 1358 و از سوی امام(ره) به ساماندهی وضعیت ارتش و پادگان‌های نظامی پرداخت

ــ بیست سال نمایندگی مجلس

و در سال 1359 ردای نمایندگی ملت را در اولین دوره مجلس شورای اسلامی بر تن کرد؛ ردایی که برای پنج دوره قانونگذاری (به مدت 20 ‌سال) بر تن او باقی ماند. وی در دوره چهارم و پنجم نایب رییس مجلس بود.

ـ ریاست شورای سرپرستی صدا و سیما

عضویت و ریاست شورای سرپرستی سازمان صدا و سیما از سال 1359 تا سال 1362 از دیگر مسئولیت‌های وی در دوران پس از انقلاب بوده است.

ــ معاون فرمانده جنگ

دکتر روحانی در دوران جنگ تحمیلی مسئولیت‏های متعددی از جمله عضویت در شورایعالی دفاع، عضویت در شورایعالی پشتیبانی جنگ، معاونت فرماندهی جنگ، ریاست ستاد قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیاء(ص) و فرماندهی پدافند هوایی کل کشور را برعهده داشت و بین سال‌های 1367 تا 1368 نیز به معاونت جانشین فرماندهی کل قوا (آیت الله هاشمی رفسنجانی) منصوب شد.

ــ دریافت نشان های دولتی

وی به پاس سال‌ها حضور در مسئولیت‌های مختلف در دوران دفاع مقدس، از سوی مقام معظم رهبری مفتخر به دریافت نشان درجه دو فتح و نشان درجه یک نصر شد.

ــ دبیری شورای عالی امنیت ملی

روحانی پس از بازنگری قانون ‏اساسی جمهوری اسلامی ایران و تشکیل نهاد "شورای عالی امنیت ملی" سمت نمایندگی مقام معظم رهبری در این شورا را بر عهده گرفت و 13 سال نیز به عنوان مشاور امنیت ملی رؤسای جمهور سابق انجام وظیفه کرده است.

روحانی با تصدی 16 ساله مسئولیت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در یکی از حساس ترین مقاطع تاریخی مسئولیت پرونده هسته‌ای کشورمان را بر عهده داشت.

ــ عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام

وی از سال 1370 به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و تاکنون نیز در این سمت فعالیت دارد و علاوه بر ریاست کمیسیون سیاسی و امنیتی و دفاعی مجمع، ریاست مرکز تحقیقات استرتژیک این نهاد نیز بر عهده اوست.

ــ نمایندگی مجلس خبرگان رهبری

حجت الاسلام حسن روحانی در انتخابات میان‏دوره‏ای سومین دوره مجلس خبرگان رهبری در 29 بهمن 1378 از حوزه انتخابیه استان سمنان به نمایندگی مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد و در سال 1385 نیز از استان تهران به این مجلس راه یافت و در حال حاضر ریاست کمیسیون سیاسی و اجتماعی این مجلس را بر عهده دارد.

  

ــ پرونده هسته ای

اگر چه روحانی به صورت همزمان به فعالیت‌های علمی اشتغال داشته، اما حضور مستمر وی در دانشگاه، موجب دوری او از مسئولیت‌های کلیدی نبوده و سالها هدایت تیم مذاکرات هسته ای ایران را بر عهده گرفت.

اما پس از تشکیل دولت «دکتر محمود احمدی‌نژاد» در سال 1384 مسئولیت پرونده هسته‌ای به «دکتر علی لاریجانی» واگذار شد و روحانی که همچنان در مقام نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی قرار دارد، با نگارش کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای» به ثبت خاطرات خود از دوران مسئولیتش در شورا و پیگیری پرونده هسته‌ای پرداخت.

ـ وکالت دادگستری

حجت الاسلام روحانی علاوه بر فعالیت های سیاسی و علمی، به وکالت نیز می پردازد. وی با کسب پروانه وکالت از کانون وکلا در سال 1386 وکیل پایه یک دادگستری شد. جمله معروف او در دوران تبلیغات انتخاباتی ـ "من سرهنگ نیستم. من حقوقدان هستم." ـ ناظر به همین فعالیت اوست.

ــ کاندیدایی با "کلید بنفش"

حسن روحانی در 22 فروردین 92 در یک گردهمایی با حضور جمعی از هوادارانش در مجتمع آدینه تهران و با شعار «دولت تدبیر و امید» برای انتخابات ریاست جمهوری رسماً اعلام کاندیداتوری کرد.

وی با در دست گرفتن نمادین یک کلید، خود را بازکننده قفل‏های مشکلات مردم ایران نشان داد. این کلید و نیز رنگ بنفش نمادهایی بود که ناگهان موجی بزرگ به راه انداخت و سبب ساز پیروزی او در همین دوره اول انتخابات شد.

همه مردان روحانی ؛ آیا دولت او فراجناحی است؟

ریاست ستاد انتخاباتی دکتر روحانی بر عهده «مهندس محمدرضا نعمت‌زاده» وزیر صنایع و معادن دولت‌های اول و دوم آیت الله هاشمی رفسنجانی قرار داشت و «مهندس اکبر ترکان» وزیر دفاع و راه دولت‌های اول و دوم سازندگی قائم مقام و معاون ستاد انتخاباتی روحانی بود. سخنگویی وی نیز بر عهده «دکتر محمدباقر نیکبخت» دبیر کل حزب اعتدال و توسعه قرار داشت.

ترکیب بالا نشان‏دهنده این است که ستون فقرات دولت او را نیروهای باصطلاح "راست مدرن" تشکیل خواهند داد؛ اما با توجه به حمایت «حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری» و «حجت الاسلام والمسلمین محمد خاتمی» از کاندیداتوری وی، به نظر می رسد تعدادی از نیروهای میانه روی اصولگرا و اصلاح طلب مانند «دکتر علی اکبر ولایتی»، «دکتر حسن غفوری فرد»، «مهندس سید محمد غرضی»، «دکتر محمد نهاوندیان»، «دکتر محمود واعظی»، «دکتر محمدعلی نجفی»، «حجت الاسلام محمدعلی زم» و «دکتر محمدرضا عارف» نیز در کابینه یا تیم اجرایی وی جای داشته باشند. بویژه آنکه روحانی در زمان تبلیغات بارها بر اعتدال پای فشرد و گفت: "من از کلمه فراجناحی خوشم می آید".

تبریک و آرزوی موفقیت

تمام شد!

انتخابات تمام شد!

هر که را انتخاب کردیم و کردید و کردند

دیگر مهم نیست

مهم اینست که طبق قانون ، اکثریت قاطع به چه کسی رای داده

همو رئیس جمهور منتخب است و

محترم !

مبارک باد بر همه

امید که بتواند

 برای این مردم نجیب کاری بکند

امید که تمام شعارهایی که داده را جایی ثبت کرده باشد

وهر روز نگاهی به آنها بیاندازد

ودرصد پیشرفتش را بسنجد.

انتخابات ...........

داشتم فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد دیدم شماره دوستم ....... بود،جواب دادم و بعد از سلام و احوالپرسی گفتم .......جان چه خبر؟گفت حاجی یه برنامه تبلیغاتی دارم برات عالی،گفتم خیلی هم خوب،حالا برنامت چیه؟گفت که یک مقدار خودکار بگیر و اسمتو روشون حک کن بده بیارن تا بدم دست مردم که خیلی جواب میده،منم فردای اون روز یکی از دوستان رو فرستادم دنبال این قضیه، تا عصر زحمتشو کشید و براش فرستاد،همین که دوستم خبر داد منم فوراٌ زنگ زدم جمال و گفتم ببینم چیکار میکنی،اونم با همون فیگور همیشگی و اعتماد به نفس بالا گفت خیالت تخت،بعد از یه مدتی که اومدم شهرمون هر جایی میرفتم و یا به دوستان سر میزدم چشمم رو به جیب پیرهنشون میدوختم تا ببینم اثری از خودکارا هست یا نه،که حقیقتا هیچی نمیدیدم،بعد از جویا شدن این موضوع فهمیدم که دوستم همه رو داده بود به دانش آموزان ابتدایی یا به قول ما انتخاباتی ها به اونایی که رای ندارند،با خودم گفتم اشکال نداره حداقل میتونم یه چشم انداز هفت هشت ساله داشته باشم برای دوره های بعد،البته اگه جوهر خودکار ها تمام نکنه.

آقا...

 

آقا!

به ما گفته اند

وقتی تمام زمین پر از ظلم و جور شود می آیی!

زمینی که از خوبها و بدها تشکیل شده است

امثال  " من "  را ، مردم "خوب " می پندارند!

چه کنند ؟

آنها ظاهر بینند!

وتو خطا پوش!

.

.

زمین وجود "من"  پر از ظلم و جور است!

نمی آیی؟

مهریه جالب یک عروس

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ؛ مهریه‌های عجیب و غریب بارها سوژه خبرها شده است، از هزار کیلو بار مگس گرفته تا قلب و دست و پای آقای داماد ... اما این بار مهریه عجیبی خبرساز شده است که نقلش مثل نمونه‌های قبلی اسباب خنده را فراهم نمی‌کند، بلکه تاثیرگذار و آموزنده محسوب می‌شود.

 ماجرا از این قرار است که صفیه رضازاده، متولد 1361، دانشجوی دوره تخصصی قلب و عروق دانشگاه تهران در نهایت سادگی با همسرش اسماعیل توکلی سی ویک ساله که او نیز دانشجوی سال سوم تخصصی داخلی دانشگاه شهید بهشتی است با مهریه تکفل پنج یتیم به مدت 14 سال پیمان زناشویی بسته است.

 مهریه عروس خانم نیز عندالمطالبه است که قرار شده در روز ایتام اکرام در ماه مبارک رمضان به اجرا گذاشته شود.

 صفیه رضازاده در خصوص نوع مهریه و انگیزه اش در این خصوص به مهر گفته است: همیشه دوست داشتم مهریه ام چیزی باشد که هم دنیای مرا بسازد و هم آخرتم را آباد کند از این رو به نیت 14 معصوم به مدت 14 سال و به نیت پنج تن تکفل و سرپرستی پنج یتیم را جزو مهریه ام قرار دادم.

 او ادامه می دهد: سکه هر تعداد هم که باشد حتی اگر بتوانی آن را به صورت کامل از داماد بگیری فقط می تواند یک دلخوشی زودگذر برای این دنیا باشد، اما من دوست داشتم مهریه ام ماندگار باشد و دنیا و آخرت مرا تامین کند.

 او می گوید: با تقبل سرپرستی این ایتام نه تنها مهریه ام را از همان ابتدا دریافت کرده ام و همسرم شیرینی لذت پرداخت مهریه مرا می چشد برای هر دوی ما باقیات صالحاتی ایجاد شده که باعث خیر هر دوی ماست و ما می توانیم بهشت دنیوی و اخروی را در کنار هم بسازیم و مسیر کمال و سعادت را با یکدیگر طی کنیم.

 اسماعیل توکلی نیز در خصوص چگونگی مهریه همسرش گفته است: در صحبت هایی که با هم داشتیم مشخص شد که خط مشی ما بسیار شبیه هم است و از آنجایی که از قبل دوست داشتم چنین کاری را انجام دهم این موضوع را به عنوان مهریه لحاظ کردیم و در صورتی که وسع مالی ما بهتر شود تعداد را افزایش خواهیم داد.



نفستان گرم

چند تصویر این روزها............



شادی کنیدو شاد باشید.

میزان رای ملت است

من اگر برخیزم تو اگر برخیزی 
همه برمی خیزند 


من اگر بنشینم تو اگر بنشینی  
چه کسی برخیزد ؟ 


چه کسی با دشمن بستیزد ؟ 
چه کسی  پنجه در پنجه هر دشمن دون آویزد 

 
دشت ها نام تو را می گویند 

 
کوه ها شعر مرا می خوانند

 
کوه باید شد و ماند 


رود باید شد و رفت 


دشت باید شد و خواند



هیزم

مردان قبیله سرخ پوست از رییس جدید می پرسن: «آیا زمستان سختی در پیش است؟»
رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت، جواب میده «برای
احتیاط برید هیزم تهیه کنید»
بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: «آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟»
پاسخ: «اینطور به نظر میاد»،
پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه
مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «شما نظر قبلی تون
رو تایید می کنید؟»
پاسخ: «صد در صد»،
رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری
هیزم بیشتر صرف کنند.
بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟»
پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!!!
رییس: «از کجا می دونید؟»
پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن!!»

خیلی وقتها ما خودمان مسبب وقایع اطرافمان هستیم