یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

دوست

نازنینا، دوست یعنی انتخاب
یعنی از بنده سلام از تو جواب
دوست یعنی دل به ما بستی رفیق؟
دوست یعنی یاد ما هستی رفیق؟
دوست یعنی مطلبت را دیده ام
یعنی احوال تو را پرسیده ام
دوست یعنی در رفاقت کاملی
دوست یعنی: نیستی و... در دلی
دوست یعنی: دوستی را لایقم؟
تو حقیقت، من مجازی عاشقم
دوست یعنی کار و بارم خوب نیست
تو نباشی، روزگارم خوب نیست
دوست یعنی بغض لبخندم شکست
دوری و جای تو گلدانی نشست
دوست یعنی مثل جان و در تنی
دوست یعنی خوب شد تو با منی
دوست یعنی حسرت و لبخند و آه
میشوم دلتنگ رویت گاه گاه
دوست یعنی جای پایت بر دل است
دوری از تو جان شیرین مشکل است
دوست یعنی نکته های پیچ پیچ
دوست یعنی جز محبت، هیچ هیچ
دوست یعنی از سکوت من بخوان
دوست یعنی در کنار من بمان
دوست یعنی خنده های ریز ریز
دوست یعنی دوستت دارم عزیز
....
برای همه آنهایی که رد پایشان در زندگیم پررنگ است.

روز پدر

مرشدم؛

چگونه گاه بی تو بودن را، چگونه گاه غمگنانه‌ترین دل کیهانت را، چگونه گاه غریبانه‌ترین نگاه برزویت را، چگونه گاه جانانه‌ترین بوسه‌های جانیارت را تاب آورم ...

تو که خود ماه بودی و سایه‌ات آرامش دل‌های بی‌قرار... کاش آخرین شگردت را در حضورِ ماه در میهمانی شب‌هایت می‌آموختم ...

منتظر خواهم ماند تا آن ایستگاه که دم با تو بودن را چون طلوع صبح برایم فریاد زند ... روزت بر من مبارک مرشد.

بهار ارجمند در ادامه عنوان کرد: کلمه‌های این یادداشت هر کدام دلیل خاصی دارد. «کیهان» نام مادرم است. «برزو» برادرم، «جانیار» پسر برادرم و «ماه»، «سایه»، «میهمانی»، «شب»، «آخرین شگرد»،‌ «ایستگاه»، «طلوع صبح»، «فریاد» اسم بخشی از کارهای پدرم است که در یادداشتم به کار بردم.
 
ارجمند در خصوص حس خود در  «روز پدر» نیز خاطرنشان کرد: واقعا خیلی وصف‌ناشدنی است. احساس می‌کنم یه تکه از تمام قلبم مثل آهن گداخته است و تمام وجودم را می‌گیرد. اینکه می‌گویند داغ و داغداری واقع درست گفتند. من عزیزترین و صمیمی‌ترین رفیق خود را از دست دادم و دو تجربه روز پدر را بدون پدرم دارم. سخت است؛ ان‌شاءلله سایه همه پدر و مادرها بالای سر فرزندان خود باشد.