یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

روز پدر

مرشدم؛

چگونه گاه بی تو بودن را، چگونه گاه غمگنانه‌ترین دل کیهانت را، چگونه گاه غریبانه‌ترین نگاه برزویت را، چگونه گاه جانانه‌ترین بوسه‌های جانیارت را تاب آورم ...

تو که خود ماه بودی و سایه‌ات آرامش دل‌های بی‌قرار... کاش آخرین شگردت را در حضورِ ماه در میهمانی شب‌هایت می‌آموختم ...

منتظر خواهم ماند تا آن ایستگاه که دم با تو بودن را چون طلوع صبح برایم فریاد زند ... روزت بر من مبارک مرشد.

بهار ارجمند در ادامه عنوان کرد: کلمه‌های این یادداشت هر کدام دلیل خاصی دارد. «کیهان» نام مادرم است. «برزو» برادرم، «جانیار» پسر برادرم و «ماه»، «سایه»، «میهمانی»، «شب»، «آخرین شگرد»،‌ «ایستگاه»، «طلوع صبح»، «فریاد» اسم بخشی از کارهای پدرم است که در یادداشتم به کار بردم.
 
ارجمند در خصوص حس خود در  «روز پدر» نیز خاطرنشان کرد: واقعا خیلی وصف‌ناشدنی است. احساس می‌کنم یه تکه از تمام قلبم مثل آهن گداخته است و تمام وجودم را می‌گیرد. اینکه می‌گویند داغ و داغداری واقع درست گفتند. من عزیزترین و صمیمی‌ترین رفیق خود را از دست دادم و دو تجربه روز پدر را بدون پدرم دارم. سخت است؛ ان‌شاءلله سایه همه پدر و مادرها بالای سر فرزندان خود باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد