یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

ایمان در مقابل وعده الهی

در دهکده ای کوچک مومنی زندگی می کردشبی در خواب دید فرشته ای به او می گوید بزودی بارانی می آید وسیل عظیمی همه جا را فرا می گیرد،ولی تو نمی میری.روز بعد باران گرفت وسیل مهیبی به سمت دهکده جاری شد دستور دادند همه دهکده را ترک کنند.کسی بازوی مرد را گرفت و گفت بیا برویم،مرد گفت قرار است فرشته ای برای نجات من بیاید من منتظر او می مانم.

همه رفتند، روز بعد باران شدیدتر شد، سد شکست و آب تا سقف خانه مرد بالا آمد.مرد بر بالای بام رفت. یکنفر با قایق به سراغ او آمد و گفت سد شکسته است بیا با هم برویم اگر بمانی بزودی غرق می شوی، او گفت من اینجا می مانم تا به شما ایمانم را ثابت کنم خدا به من وعده داده است من نمی میرم حتما فرشته ای برای نجاتم می فرستد.

پلیس برای نجات او هلیکوپتر فرستاد ولی هرچه کردند او راضی به رفتن نشد و گفت شما اشتباه می کنید و می خواهید ایمان مرا متزلزل کنید، فرشته ها راستگو هستند منتظر می مانم تا فرشته نجاتم بیاید.

سرانجام آب آنقدر بالا آمدکه مرد را با خود برد.........

در آن دنیا به او گفتند چون انسان مومنی بودی می توانی وارد بهشت شوی، اوگفت نه هرگز وارد این جا نمی شوم مالک این جا دروغگوست، او آبروی مرا برد حالا همه مردم به ایمان من می خندند من نمی خواهم به بهشت بروم به جهنم می روم چون شیطان به من قولی نداده بود.

به او گفتند خداوند بزرگ هرگز وعده اشتباه به کسی نمی دهد او سه بار برای نجات تو کسانی را فرستاد و تو به آنها اعتنا نکردی، همانها از طرف خدا مامور نجات تو بودند.

نشانه ها ممکن است آنگونه که انتظار دارید نباشد اما هستند.خدا به ساده ترین شکل ممکن تجلی می بخشدولی ما منتظر پدیده های خارق العاده ایم و معجزه ها ونعماتی که پیش روی ماست را نمی بینیم.اشکال در شناخت تو از خداوند بوده است.اگر او را خوب می شناختی نشانه های او را هم در می یافتی وهرگز به وعده هایش شک نمی کردی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد