یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

آب را گل نکنیم



آب
آب را گل نکنیم
در فرودست انگار  کفتری می خورد آب
یا که در بیشه دور  سیره ای پر می شوید.
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان  می رود  پای سپیداری  تا فرو شوید
اندوه دلی
دست درویشی شاید  نان خشکیده فرو برده در آب.

زن زیبائی آمد لب رود
آب را گل نکنیم :
روی زیبا دو برابر شده است .

چه گوارا  این آب!
چه زلال این رود!
مردم بالا دست  چه صفائی دارند چشمه هاشان جوشان  گاو هاشان شیر افشان باد!
من ندیدم دهشان ،
بی گمان پای چپر هاشان جا پای خداست .
ماهتاب آنجا ،میکند روشن پهنای کلام .
بی گمان در ده بالا دست ،چینه ها کوتاه است .
بی گمان آنجا آبی آبی است.
غنچه ای می شکفد ، اهل ده با خبرند.
چه دهی باید باشد!
کوچه باغش پر موسیقی باد !
مردمان سر رود ، آب را می فهمند.
گل نکردندش ، ما نیز
آب را گل نکنیم
از زنده یاد  سهرا ب سپهری (هشت کتاب )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد