یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

مقام از خود ممنون:

 مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا می رود و به صاحب سالخورده ی آن می گوید:

باید دامداری ات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدربازدید کنم." دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع ، می گوید:

"باشه، ولی اونجا نرو.". مامور فریاد می زنه:"آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم." بعد هم دستش را می برد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون می کشد و با افتخار نشان دامدار می دهد و اضافه می کند:

"اینو می بینی؟ این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرجا دلم می خواد برم..در هر منطقه یی...

بدون پرسش و پاسخ. حالی ات شد؟ میفهمی؟"

 دامدار محترمانه سری تکان می دهد، پوزش می خواهد و دنبال کارش می رود

کمی بعد، دامدار پیر فریادهای بلند می شنود و می بیند که ماموراز ترس گاو بزرگ وحشی که هرلحظه به او نزدیک تر می شود، دوان دوان فرار می کند.

به نظر می رسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از این که به منطقه ی امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت میکند، باسرعت خود را به نرده ها می رساند واز ته دل فریاد می کشد:" نشان. نشانت را نشانش بده !"

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر جمعه 15 دی 1391 ساعت 14:43

سلام علیرضا جان ، من بیشتر مطالبت رو مطالعه می کنم ولی از تنبلی برا همه نظر نمی زارم ولی روی هم رفته کیف می کنم که همکاری مثل شما دارم که اینقدر باحوصله این مطالب رو واسه دوستاش و همکاراش رو وبلاگش قرار می ده ،قرمزته
امزوزم که بازی لغو شد بجاش بشین مطلب بزار رو وبلاگت

سلام از حسن نظر شما ممنونم امیدوارم این ره که می رویم به ..............نباشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد