یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

"تخته سنگ"

در زمان های گذشته پادشاهی تخته سنگی را در وسط راهی قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و بعضی از ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار آن تخته سنگ گذشتند. بسیاری هم غر و لند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است. نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود به کنار سنگ رسید بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را در کناری قرار داد. ناگهان کیسه ای را دید که در زیر تخته سنگ قرار داده شده بود. کیسه را باز کرد و در داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه در آن یادداشت نوشته بود: (("هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد"))


نظرات 1 + ارسال نظر
قربانی جمعه 15 دی 1391 ساعت 11:20

سلام از اینکه پیشنهاد مرا اجابت کردید وداستانک های تاریخی گذاشتی بسیار ممنونم برادر مهربان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد