یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

بهاری


برگ بیدم بی قراری میکنم

سایه را چون آب جاری میکنم

شاخ شمشادم خزانم غصه نیست

در زمستان هم بهاری میکنم

سرو هستم مست و آزاد و بلند

در خزان طوفانی سواری میکنم

کشتی نوحم در آن موج عذاب

با مصیبت سازگاری میکنم

گاه هم یک برگ خشک سایه ام

با نسیمی بی قراری میکنم

مثل یک پروانه پر سوخته

گوشه ی خانه زاری میکنم

همچو شمعی نیمه جان و سوز دل

عاشقان را سر شماری میکنم

من کدامین مهره این بازیم

کین چنین ناپایداری میکنم

من بشر هستم برین خلفتم

قادرم هرگون کاری میکنم

من ز سرو و بید لیلی برترم

پس چرا پستی و خواری میکنم

چون که از خوبان خلقت برترم

بعد از این شب زنده داری میکنم

گفته اند امروز و فردا شرط نیست

پس همین امروز کاری میکنم

چون که روز دیگری در کار نیست

یار را امروز یاری میکنم

سایه بانی از وفا خواهم سرود

تار و پودش زر نگاری میکنم

بر سر ویرانه ها خواهم کشید

دشتها را آبیاری میکنم

آهی از مهر و محبت میکشم

سینه را از قهر عاری میکنم

لشکر خود را به دوزخ می برم

جای آتش سبزه کاری میکنم

من جهنم رابه زانو میکشم

غرفه هایش را بهاری میکنم

در همانجا میهمانی میدهم

شب نشینی، می گساری می کنم

دست لیلی را به مجنون می دهم

سیلی از عشاق جاری میکنم

یادم آمد دست تنها بی صداست

از شما چشم انتظاری میکنم

اندرین راه پر از شیب و فراز

خواهش از یاران کاری می کنم

هرکه گوید گشته ایم و یار نیست

بازهم گشت و گزاری میکنم

نظرات 1 + ارسال نظر
سید مهدی سعیدی مقدم سه‌شنبه 6 فروردین 1392 ساعت 18:56

سلام سید عیدت مبارک قالب جالبی انتخاب کردی موضوع بهاری خطش نا خواناست

سلام عیدشما هم مبارک در حال تنظیم قالب جدید هستم ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد