یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

مدیر



اوائل که کارمند شده بودیم

عده ای به مزاح می گفتند:

"مدیر" یعنی : " مو دیر میوم سر کار "!

آری!

به زعم این عده، دیر سرکار آمدن یک نوع کلاس مدیریتی است!

.

بعدها وقتی خلف وعده ها و دودوزه بازی کردن برخی مدیران را

 دیدیم ،در مقام مشاوره ودلداری می گفتند:

تقصیر خودت است!

نباید به مدیران نزدیک شد

آنها مثل آتشند باید از دور از نور وگرمایشان استفاده کرد.

اگربه حریمشان نزدیک شوی می سوزی!

.

ودرطول چند سال ازبرخی  مدیران دروغ شنیدیم،تهمت خوردیم و....

.

اخیرا که خودمان راهم به زورو اصرار، قاطی مدیران کرده اند، یادمان می دهند:

" مدیریت کمی هم پدر سوختگی هم می خواهد!!!! "

اینقدر با ملایمت با نیرو برخورد نکن!

پر رو می شود!

فردا سوارت می شود!

دورت می زند!


حس می کنیم با نیروی زیر دستت تعارف داری!

کار بلد نیست بندازش بیرون!

.

.

واین جمله درمورد کسی به کار می رود

که قسمت بزرگی از کارهای پنهان وپیدا رابه عهده دارد

اما چون بله قربان گو وکاسه لیس نیست

"مغضوب علیهم" واقع شده است!

.

اولین بار که همکارم مدیریت نصفه ونیمه ام را تبریک گفت،

گفتمش:

سنگین تر شدن بار

خدا قوت می خواهد نه تبریک!

.

.

چقدر دوست داریم انسانها را مدیریت کنیم

اما غافل ازاینکه انسانها

با قلبشان مدیریت می شوند

نه با جسمشان!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد