یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

یه چند تا طنز نغز!!!!

توصیه بابام به من موقع رانندگی
سر کوچه ها یواش تر بپیچ ؛
شاید یکی بی شعورتر از تو پیدا شد که از اونور بیاد :|

.
.
اعتراف میکنم یه بار تو دانشگاه رفتم سمت دانشکده کشاورزی!
دیدم پشت دانشگاه یه مزرعه کوچیک گوجه فرنگیه...!
تا شروع کردم به خوردن یه دختره داد زد:
پروژه پایان ترممو نخور کصافط!!!


.
.
ملت از خونه زنگ میزنن بیرون غذا سفارش میدن،
من از بیرون زنگ میزنم خونه سفارش میکنم غذامو نخورن...

فیزیک خیلی آسونتر میشد، اگه به جای سیب، خود درخت رو نیوتن افتاده بود...!

.
.
جــاتون خـالــی یــه شــب رفتــیم یــه کبــابــی،
تـابـلــو بــزرگ زده بــود کـــه: ۱۰۰٪ گوسفـــندی
بعــد خوردن کبـاب فهمـــیدم منظـــورش
بــه مـــن بـــوده کـــه ۱۰۰٪ گوسفــــند بـــودم کـــه اونجــا رفتـــــم:(

.
.
ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻛﻪ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ، ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻓﺪﺍﻯ ﺳﺮﺕ، ﻳﻪ ﺧﺎﻙ ﺑﺮ
ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺴﺘﺘﺮ ﻭ ﺑﺎﻟﻘﻮﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ..!

.
.
آیا از خشکی پوست رنج می‌ برید ؟
خجالت نمی‌کشید ؟ اینم شد درد ؟!

.
.
صادقانه‌ترین تبلیغی که تو این چند سال دیدم بنر (Banner) شهرداریه ؛
که نوشته: هر شهروند؛ یک درخت!!!

.
.

میدونی لذت بخش ترین لحظه زندگی چیه ؟
وقتی یه عطسه میکنی از ته دل ، یعنی انگار ری استارت میشی !

نظرات 1 + ارسال نظر
توحیدی دوشنبه 24 تیر 1392 ساعت 17:51

با این بی حوصلگی این روزها،زنگ تفریح مناسبی بود.
متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد