یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

کمی بخند!!!


 
بچه بودیم مارو می ذاشتن رو پاشون انقد تکون می دادن تا سرگیجه بگیریم بخوابیم!
الان دکترا می گن این کارو نکنین، مغز بچه جابجا می شه!
.
 
 
زندگی همیشه در جریانه، ولی مشکل اینجاست که ما رو در جریان نمی ذاره
 
 
 
داشتم رپ گوش می دادم بابام گفت: این کیه صداش مثل صدای لوله بخاریه؟
گفتم: «هیچکس»
یدونه زد پس گردنم گفت به پدرت جواب سربالا نده احمق بی تربیت!
 
 
 
یارو پدرش تو بستر مرگ بوده می گه بیا بشین کنارم کارت دارم
بعد یه چوب می ده دست پسرش. پسره هم که می خواسته ذکاوتش رو نشون بده قبل از حرف زدن پدرش چوب رو می شکنه. پدره سکته می کنه درجا می میره.
مامانش می گه خاک تو سرت این نی از هفت نسل قبل دست به دست به پدرت رسیده بود!
 
 
 
مگه عمر پشه سه چهار روز نیست؟ پس چطوری توی این چند روز می تونه یاد بگیره که مگس کش دید، باس قایم شه؟
 
 
 
پشت چراغ قرمز یه گدایی اومده کنار ماشین
می گم برو اونور پول ندارم، می گه نمی گفتی هم از قیافت معلوم بود!
 
 
 
اسپری خریدم روش نوشته مخصوص دفع حشرات مزاحم
تازه فهمیدم که یه سری حشراتم هستن که مراحِمن
حالا موندم واسه اونا چی بخرم که اذیت نشن
 
 
 
 
به سگ ها که محبت می کنی باوفا می شن
به آدم ها که محبت می کنی هار می شن
اما به خر که محبت می کنی، اصلا براش فرقی نداره!
از بس که ثبات شخصیت داره این بزرگوار
 
 
 
جدیدا فیس بوک شده مثل داهات
همه همدیگرو می شناسن!
 
 
 
 
گفت وگوی کاملا جدی بین دو دختر در تاکسی:
اولی: مربی تئاترمون قبلا دستش تومور داشته
دومی: تومور مغزی؟!
اولی: نمی دونم ... اونشو نگفت
 
 

امروز به دختر همسایه بغلیمون گفتم: امسال سعادت نداشتیم نذری شما رو بخوریم...
برگشته بهم می گه: سعادت نمی خواست، اگه قد یه نخود شعور داشتی و تو این 15 سال یه بار به جای «خدا قبول کنه» یه گل رز می ذاشتی تو ظرف و پس می دادی الان با 4 تا توله هامون پای دیگ بودیم!



نظرات 1 + ارسال نظر
Ali یکشنبه 13 مرداد 1392 ساعت 12:52 http://funday.blogsky.com

سلام دوست عزیز وبلاگ خوبی داری اگه تونستی به وبلاگ من هم سر بزن. (با تشکر)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد