ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
در روزگارانی دور، غریبی وقت اذان وارد قریه ای شد و برای نماز به
مسجد رفت. امام
جماعت را دید یک دست و یک پا ، که یک گوشش بریده بود و یک چشمش از کاسه
درآمده .
از ریش سپیدی، علت پرسید.
پیرمرد لبخندی زد و گفت : راه خطا رفت، به حکم شرع پایش را قطع کردیم. دزدی کرد،
دستش را بریدیم . گوش به خطا سپرد ، گوشش را کندیم ، و چشم به نامحرم دوخت،
چشمش از کاسه درآوردیم.
مرد طعنه زد : با این همه فضیلت، چطور امام جماعتش کردید ؟؟؟
پیرمرد سری تکان داد و گفت : آخر، اگر جلوی چشم مان نبود، وقت نماز کفش هامان را
می دزدید.
فروش آرشیو کامل فیلم های جکی چان در :
http://jakichan.mihanblog.com
بهترین فیلم های کمدی-رزمی در دنیا
هر DVD فقط 2000 تومان