یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

امام جماعت

در روزگارانی دور، غریبی وقت اذان وارد قریه ای شد و برای نماز به مسجد رفت. امام

 جماعت را دید یک دست و یک پا ، که یک گوشش بریده بود و یک چشمش از کاسه

درآمده .


از ریش سپیدی، علت پرسید.


پیرمرد لبخندی زد و گفت : راه خطا رفت، به حکم شرع پایش را قطع کردیم. دزدی کرد،

دستش را بریدیم . گوش به خطا سپرد ، گوشش را کندیم ، و چشم به نامحرم دوخت،

چشمش از کاسه درآوردیم.


مرد طعنه زد : با این همه فضیلت، چطور امام جماعتش کردید ؟؟؟

پیرمرد سری تکان داد و گفت : آخر، اگر جلوی چشم مان نبود، وقت نماز کفش هامان را

می دزدید.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
جکی چان چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 21:27 http://jakichan.mihanblog.com/

فروش آرشیو کامل فیلم های جکی چان در :

http://jakichan.mihanblog.com

بهترین فیلم های کمدی-رزمی در دنیا

هر DVD فقط 2000 تومان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد