یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

داستان کوتاه گفتن که نگیم

یک هیات بازدید کننده از جبهه ها دفاع مقدس ، بسیجی کم سن و سالی را مخاطب قرار دادند و از او سوال کردند :
اوضاع عملیات و سلاح و مهمات و ... چگونه و چطور است ؟ بسیجی در پاسخ گفت : گفتن که نگیم .
اعضای هیات از پاسخ او خوشحال شدند و خندیدند. یکی دیگر از اعضای هیات سوال کرد که : خوب راجع به سلاح و مهمات ، گفتن نگید ، حال بگو که وضع خوراک و پوشاک و دیگر تدارکات چگونه است ؟
بسیجی حاضر به جواب بلافاصله گفت : نگفتن که بگیم . همه متعجب از پاسخ و خندان از حاضر جوابی او ، به ذکاوت وی آفرین گفتند . سپس سرپرست هیات اظهار داشت : با این شیوه پاسخگویی به هیچ وجه نمی توان از رزمندگان اطلاعات کسب کرد.

نظرات 2 + ارسال نظر
مجید دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 16:03

تبریک

سلام سید عزیز. عید بزرگ ولایت رو خدمت شما خانواده محترم همکاران عزیز خصوصا سادات ارجمند تبریک میگم. از توجهت و بروز کردن و اهنگ بسیار زیبات ممنونم. خیلی لذت بردم. . اینجا تو غربت خیلی چیزا رو باید غنیمت دانست. یکی از اونا نعمت و غرور به ولایت علی بن ابی طالبه. باور کن اینجا درک این عید بزرگ برام خیلی با معناتره. تو ایران علیرغم مراسمهای بسیار خیلی ازش حض نمیبردم. اما اینجا و در بین مسلمانان اهل سنت می فهمم که شیعه البته به معنای واقعیش چه نعمتیه. چقدر خوش شانس بودیم که مولا و مقتدامون علی و اولادشن. و چقدر بیچاره و مغبون خواهیم بود اگر از این نعمت برای این دنیا و اون دنیامون استفاده نکنیم..به همه دوستان و همکاران سلام برسون . در این ایام مارو ازدعای خیرت به واسطه جدت محروم نکن و به قول عربها کل عام و انتم الاف خیر و عیدکم مبروک. در ضمن مشتری دایمی سایت شما هستم

فراخوان پوستر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد