یادگارمن
یادگارمن

یادگارمن

بن بست!!

به کوچه ای رسیدم

که پیرمردی از آن خارج می شد؛

به من گفت: نرو که بن بسته !

گوش نکردم، رفتم.

وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛

پیر شده بودم!

ارسالی:جمشید شریفی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد