چهارمین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا همزمان با انتخابات ریاستجمهوری یازدهم در ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ برگزار خواهدشد
جمعیت شهر | تعداد | |
---|---|---|
زیر ۲۰ هزار نفر | ۵نفر عضو اصلی و ۲نفر جانشین | |
۵۰هزارنفر جمعیت | ۷ نفـر عضو اصلی و ۳ نفر جانشین | |
۱۰۰هزار نفر جمعیت | ۹نفر عضو اصلی و ۴ نفر جانشین | |
۲۰۰ هزار نفر جمعیت | ۱۱ نفر عضو اصلی و ۵ نفر جانشین | |
۵۰۰ هزار نفر جمعیت | ۱۳ عضو اصلی و ۶ عضو جانشین | |
یک میلیون نفر جمعیت | ۱۵ نفر عضو اصلی و ۷ نفر جانشین | |
دو میلیون نفر جمعیت | ۲۱ نفر عضو اصلی و ۸ نفر جانشین | |
بیش از ۲ میلیون نفر جمعیت | ۲۵ نفر عضو اصلی و ۱۰ نفر جانشین | |
شهر تهران | استثنائا ۳۱ نفر عضو اصلی و ۱۲ نفر جانشین |
بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم
دل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم
دل به تو دادم فتادم ز بر ای گل بر اشک خونینم
سوزم از سوز نگاهت هنوز چشم من باشد به راهم هنوز
چه شد آن همه پیمان که از آن لب خندان
بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن
کی آئی به برم ای شمع سحرم
در بزمم نفسی بنشین تاج سرم تا از جان گذرم
پا به سرم نه جان به تنم ده چون به سرآمد عمر بی ثمرم
نشسته بر دل غبار غم زان که من در دیار غم
گشته ام غمگسار غم
امید اهل وفا توئی رفته راه خطا توئی آفت جان ما توئی
بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم
دل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم
دل به تو دادم ، فتادم به بند
ای گل بر اشک خونینم نخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز
چشم من باشد به راهت هنوز
بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادمدل به تو دادم در دام افتادم از غم آزادم
دل به تو دادم فتادم ز بر ای گل بر اشک خونینم
سوزم از سوز نگاهت هنوز چشم من باشد به راهم هنوز
چه شد آن همه پیمان که از آن لب خندان
بشنیدم و هرگز خبری نشد از آن
کی آئی به برم ای شمع سحرم
در بزمم نفسی بنشین تاج سرم تا از جان گذرم
پا به سرم نه جان به تنم ده چون به سرآمد عمر بی ثمرم
نشسته بر دل غبار غم زان که من در دیار غم
گشته ام غمگسار غم
امید اهل وفا توئی رفته راه خطا توئی آفت جان ما توئی
بردی از یادم دادی بر بادم با یادت شادم
قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید.
کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود «لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین». ۱۰ دلار همراه کاغذ بود.
قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت.
سگ هم کیسه را گرفت و رفت.
قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و به دنبال سگ راه افتاد.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید. با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد.
قصاب به دنبالش راه افتاد.
سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد.
قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند.
اتوبوس امد, سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت. صبر کرد تا اتوبوس بعدی امد دوباره شماره آنرا چک کرد. اتوبوس درست بود سوار شد.
قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.
اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش.
سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید. این کار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد. سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.
مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ کرد.
قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد: چه کار می کنی دیوانه؟ این سگ یه نابغه است. این باهوش ترین سگی هست که من تا به حال دیدم.
مرد نگاهی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه
همیشه و همه جا به دنبال قیمت مناسب برای خرید کالاهای مورد نیاز هستیم. تاجایی که برای دستیابی به قیمتهای مناسب حتی حاضر به بستن چمدانهایمان برای سفر هستیم، اما اگر به دنبال خرید وسایل منزل و بخصوص کولر گازی هستید، وقتی مشغول بررسی بازار بودهاید یا از کسانی درباره کولر گازی خوب پرس و جو میکنید، بیتردید نام بانه یا شهرهایی مثل آن به گوشتان خورده است.
از هرکس که پرسیده اید تا شما را برای خرید کولر مناسب راهنمایی کند،
بیشتر شما را به این شهر سرسبز و کوهستانی غرب کشور آدرس داده، اما آیا
واقعا بانه بهترین مکان برای لوازمی چون کولر گازی، تلویزیون و دیگر
چیزهاست این پرسشی است که بسیاری با شک و تردید برای یافتن پاسخ آن تلاش می
کنند.
شاید کمتر از یک دهه است که نام این شهر سر زبان ها افتاده و جاده هایش
تردد بسیاری را به خود دیده است به طوری که خودروها معمولا خالی به سمت
بانه می روند و در مسیر بازگشت با باربندی پر از کالاها مثل تلویزیون یا
کولر گازی به سمت زادگاهشان می رانند.
بازارها و مغازه های این شهر کوچک مرزی کمتر روزی آرام بوده اند به طوری
که حجم مبادلات تجاری این منطقه گاهی باعث تعجب مسئولان شده است اما واقعا
این همه لوازم مختلف، قانونی وارد کشور شده اند؟ پاسخ این پرسش بدون درنگ
خیر خواهد بود.
با این حال بانه بخصوص در فصل تابستان از شهرت زیادی بین خریداران کولر
گازی برخوردار است؛ بنابراین اگر قصد خرید کولر گازی دارید و برای خرید
ارزان آن همراه با دیگر لوازم منزل شاید بار سفر به بانه بسته اید، کمی صبر
کنید و ببینید در این شهر یا بهشت کالاهای قاچاق چه خبر است، چون به قول
معروف وصف العیش، نصف العیش خواهد بود.
در بانه چه خبر است؟
بانه، شهر کالاهای قاچاق است و به قولی بهشت آن. گواه این مطلب پاساژهای نوساز بزرگ در شهر کوچک بانه است.
وجود کالاهای رنگارنگ بزرگ و کوچک در مراکز خرید این شهر حاکی از پررونق بودن دادوستد آن است. شاید در نگاه اول تعجب کنید که آیا واقعا آدرس را درست آمده اید یا خیر؟ بله، اینجا بانه است.
شهر LCD و کولر گازی های بدون گارانتی و قاچاق.همه چیز اینجا ارزان است.
این همه کالا چگونه وارد شهر شده است؟
تنها کلمه که پاسخ این پرسش متداول اکثر مسافران با دیدن این همه جنس در شهرهای مرزی است، کولبران خواهد بود. به طور کلی کولبر، به کارگران مرزی گفته می شود که برای کسب درآمد و گذران زندگی مجبور هستند با حمل اجناس بین دو نقطه مرزی درآمد کسب کنند.
این افراد بیشتر در استان های آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه ساکن هستند و هر جنسی را که قابل حمل باشد. جابه جا می کنند.
با این حال فارغ از این موضوع که کارکولبران قانونی است، باید بپرسیم این همه کالا اصولا از کجا به بانه آمده است؟
پاسخ این است که این کالاها که عمدتا از چین به مقصد یکی از کشورهای عربی
یا کردستان عراق از طریق دریا و راه های زمینی حمل می شوند، روی دوش
کولبران از راه های باریک و گاه خطرناک به داخل ایران حمل می شوند و
سرانجام پشت ویترین مغازه های این شهر، نظر شما را به خود جلب خواهند کرد.
کیفیت محصولات بانه چگونه است؟
با کلی امید و آرزو به بهشت کالاهای قاچاق بدون گارانتی رسیده اید و با دیدن انواع و کالاها شاید کمی متعجب شده باشید، ولی واقعا این کالاها از نظر کیفیت تائیدشده هستند؟ به جرات می توان این پاسخ را داد که 90 درصد از این کالاها مورد تائید هیچ مرجعی نیستند و بسیاری از خریداران قبلی آنها هم از کرده شان پشیمان شده اند، اما بازهم وسوسه خرید ارزان قیمت کالاهای لوکس و مصرفی بسیاری را راهی این بازار خواهد کرد.
درباره محصولات برقی بخصوص کولر گازی باید گفت که اجناس بسیاری از فروشگاه های بانه تقلبی و دارای برند های نامعتبر هستند.
به عنوان مثال درباره کولرگازی جنرال با تغییر کوچکی در املا و نوع حروف
آن، مشتری ها را گمراه خواهند کرد؛ هرچند برخی اجناس باکیفیت و برندهای
معتبر هم بین این کالاها دیده می شود، اما در یک کلام باید گفت هرگز به
اجناس این شهر نباید اطمینان کرد.
قیمت های برخی کولرهای گازی در بانه:
اوجنرال 36 هزار در بانه سه میلیون و 800 هزار تومان
میتسوبیشی 36 هزار در بانه سه میلیون و 600 تومان
کولر گازی معمولی جنرال 24 هزار در بانه یک میلیون و 850 هزار تومان
میتسوبیشی 24 هزار با مصرف انرژی B دو میلیون و 450 هزار تومان
میتسوبیشی 24 هزار با مصرف انرژی A دو میلیون و 750 هزار تومان
میتسوبیشی 30 هزار در بانه دو میلیون و 800 هزار تومان
تفاوت قیمت
اگرچه شهر بانه با کالاهایش به شهر محصولات ارزانقیمت معروف شده است، اما هرگز هزینه سفر و اقامت برای خریدن کالایی تقلبی، ارزش حتی تفکر را ندارد؛ چه رسد به امتحان کردن تصمیم اشتباهی که گرفته اید.
خودمان برویم یا کالا خودش خواهد آمد؟
هرچند کالاهای اصلی در شهر بانه آنچنان تفاوت قیمت با دیگر شهرها ندارند و
بسیاری از خیر بانه رفتن برای خرید گذشته اند، اما باز هم پای وسوسه در
میان است؛ بنابراین اگر هنوز هم به دنبال خرید کولر گازی ارزانقیمت می
گردید و از دنیای مجازی سردرمی آورید، کافی است کلمه بانه یا خرید از بانه
را در اینترنت جستجو کنید تا متوجه جنبه دیگری از ماجرا شوید. هزاران
فروشگاه مجازی و سایت فروش کالا در پاساژهای بانه، کولر گازی را در خانه
شما خواهند آورد.
کافی است که بدانید چه می خواهید و رمز دوم کارت بانکی خود را داشته
باشید، آن وقت مثل این است که در فلان پاساژ شهر بانه قدم می زنید و از
خرید کالاهای مورد نیازتان لذت ببرید. به یاد داشته باشید که در این مرحله
باید دل شیر داشته باشید، چون بسیاری از کالاهایی که در این شهر می بینید و
می خرید بعدا دچار مشکل می شود، پس وای به حال آنها که فقط عکس کالا را می
بینند.
به هر حال شماره تلفن درج شده روی سایت را می گیرید و سفارش می دهید. روش
کار این است که فقط کرایه حمل کالا را خواهید پرداخت و برای تهرانی ها فقط
24 ساعت زمان لازم است که کالا جلو منزل تحویل شود و بقیه پول یعنی اصل
پول جنس را به آورنده تحویل دهند.
هزینه حمل کولر گازی 24 هزار از بانه به تهران صد هزار تومان و هزینه حمل
کولر گازی 36 هزار 140 هزار تومان است. این قیمت به ابعاد کالا و وزن آن
بستگی دارد.
جام جم انلاین
سرانجام انتظار به پایان رسید و نسخه مقاوم شده پرچمدار سامسونگ یعنی Galaxy S4 Active معرفی شد. نمایشگر TFT LCD با قطر 5 اینچ، رزولوشن 1080p و تراکم 443 پیکسل بر اینچ در جلوی دستگاه می درخشد و سیستم عامل اندروید 4.2.2 را با رابط کاربری تاچ ویز به رخ می کشد. با فناوری Glove Touch استفاده از تلفن در زیر آب نیز مشکل ساز نخواهد بود.
در پشت دستگاه دوربین 8 مگاپیکسلی با LED فلش قرار گرفته که با فناوری Aqua
Mode امکان ثبت تصاویر و ویدیو های شفاف در زیر آب را می دهد. کلید
افزایش-کاهش صدا که در کنار دستگاه قرار گرفته، می تواند به عنوان دکمه
فعال سازی دوربین نیز استفاده شود یا با آن به سرعت عکس هایی در شرایط کم
نور ثبت کرد.
پردازنده ای 4 هسته ای با فرکانس 1.9 گیگاهرتز (احتمالا اسنپدرگون 600) در
کنار باتری 2600 میلی آمپری از دیگر مشخصات گلکسی اس 4 اکتیو است. این تلفن
را می توان تا 30 دقیقه در عمق 1 متری آب مورد استفاده قرار داد.
در ادامه مطلب می توانید عکس های بیشتری از این تلفن مقاوم در برابر آب که تابستان به بازار خواهد آمد را مشاهده کنید.
ای شاه سوار ملک هستی
سلطان خرد به چیره دستی
ای ختم پیمبران مرسل
حلوای پسین و ملح اول
سر خیل تویی و جمله خیلند
مقصود تویی همه طفیلند
اوائل که کارمند شده بودیم
عده ای به مزاح می گفتند:
"مدیر" یعنی : " مو دیر میوم سر کار "!
آری!
به زعم این عده، دیر سرکار آمدن یک نوع کلاس مدیریتی است!
.
بعدها وقتی خلف وعده ها و دودوزه بازی کردن برخی مدیران را
دیدیم ،در مقام مشاوره ودلداری می گفتند:
تقصیر خودت است!
نباید به مدیران نزدیک شد
آنها مثل آتشند باید از دور از نور وگرمایشان استفاده کرد.
اگربه حریمشان نزدیک شوی می سوزی!
.
ودرطول چند سال ازبرخی مدیران دروغ شنیدیم،تهمت خوردیم و....
.
اخیرا که خودمان راهم به زورو اصرار، قاطی مدیران کرده اند، یادمان می دهند:
" مدیریت کمی هم پدر سوختگی هم می خواهد!!!! "
اینقدر با ملایمت با نیرو برخورد نکن!
پر رو می شود!
فردا سوارت می شود!
دورت می زند!
حس می کنیم با نیروی زیر دستت تعارف داری!
کار بلد نیست بندازش بیرون!
.
.
واین جمله درمورد کسی به کار می رود
که قسمت بزرگی از کارهای پنهان وپیدا رابه عهده دارد
اما چون بله قربان گو وکاسه لیس نیست
"مغضوب علیهم" واقع شده است!
.
اولین بار که همکارم مدیریت نصفه ونیمه ام را تبریک گفت،
گفتمش:
سنگین تر شدن بار
خدا قوت می خواهد نه تبریک!
.
.
چقدر دوست داریم انسانها را مدیریت کنیم
اما غافل ازاینکه انسانها
با قلبشان مدیریت می شوند
نه با جسمشان!
وقتی به خبرگزاری ها و سایت های طرفدار کاندیداها سر می زنی ،
در نظر سنجی ها یی که خودشان برگزار کرده اند
کاندیدای مورد علاقه شان
نفر اول نظر سنجی است!!!
هرچند این نظر سنجی ها توهمی بیش نیست
و اساسا از ۵۰میلیون نفری که حق رای دارند
میلیون ها نفر نه اینترنت دارند
نه حوصله این سوسول بازی ها را!!!
واساسا چنان درگیر مشکلات شخصی خودشان هستند که ممکن است
تا یک ساعت مانده به رای گیری تصمیم جدی هم نگرفته باشند
پس
خواهش می کنیم
متوهم نشوید
جو گیر نشوید
درکنار هر۱۰ ثانیه ای که به پیروزی می اندیشید
یک ثانیه به احتمال شکست هم بیاندیشید!
ممکن است بی اینترنت ها
رئیس جمهور با اینترنت ها را تعیین کنند!!!!
قراربود مهمانی راخیلی زود تمام کنیم وبه خانه برگردیم
اماچون از آخرین دیدارمان زمان زیادی می گذشت
حدس می زدم که به قرارمان عمل نخواهیم کرد!
حداقل از خودم مطمئن بودم ، چون تا صبح حرف برای گفتن داشتم...
تانیمه شب چیزی نمانده بود که صحبت از پر گویی بانوان به میان آمد
مسئله ای که آقایان هم چندان از آن بی نصیب نیستند!
برای خالی نبودن عریضه گفتم:
"جایی خواندم که خانم ها حدود سی وچهار ساعت حرف برا ی گفتن دارند..."
دادگاه یک طرفه بود ، لذا یکی از مهمان ها برای تایید گفته ی من،اینچنین افزود:
استادمان می گفت:
با همسرم بر سر طولانی بودن مکالمات تلفنی اش همیشه بحث داریم.
چند روز پیش به تفاهمی جزئی جهت کاهش زمان مکالمه رسیدیم
روز بعد تلفن زنگ خورد وهمسرم گوشی را برداشت.
بعداز یک ربع، مکالمه اش تمام شد.
با خوشحالی به سمتش رفتم وگفتم:
کی بود؟
آفرین!
چه به موقع صحبتتو تموم کردی!
همسرم پاسخ داد:
اشتباه گرفته بود!!
پرسیدم: “یعنی هیچ
وقت وسوسه نمی شوید؟!! هیچ وقت هوس نمی کنید این سود بی زحمت را….” حرفم
را قطع می کند: “چرا! خیلی وقتها هوس می کنم. ولی این را که می بینم…” و
اشاره می کند به شیشه میز زیر ترازو.
چشم می دوزم به نوشته زیر
شیشه: “امان ز لحظه غفلت که شاهدم هستی! ” چیزی درونم گر می گیرد. ما
کجاییم و بندگان مخلص خدا کجا! حالم از خودم بهم می خورد. هزار بار تصمیم
گرفته ام آدمها را از روی ظاهرشان طبقه بندی نکنم. به قول محمد Lable نزنم
روی آدمها. ولی باز روز از نو و روزی از نو.
راستی ما کم فروشی نمی
کنیم؟ کم فروشی کاری، کم فروشی تحصیلی، گاهی حتی کم فروشی عاطفی! کم فروشی
مذهبی، کم فروشی انسانی….روزنامه خواندن در ساعت کاری، گعده های تلفنی، گشت
و گذارهای اینترنتی…..امان زلحظه غفلت که شاهدم هستی!
اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا!
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها !
مهربان، خوب، قشنگ ...
چهره اش نورانیست
گاه گاهی سخنی می گوید،
با دل کوچک من،
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد !
او مرا می خواند،
او مرا می خواهد،
او همه درد مرا می داند ...
یاد او ذکر من است، در غم و در شادی
چون به غم می نگرم،
آن زمان رقص کنان می خندم ...
که خدا یار من است،
که خدا در همه جا یاد من است
او خدایست که همواره مرا می خواهد
او مرا می خواند
او همه درد مرا می داند ...
یکی از اساتید دانشگاه خاطره جالبی را که مربوط به سالها پیش بود نقل میکرد:
"چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم،
سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی
برای دانشجویان تعیین
شد که در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست توی نیمکت بغلیم مینشست و
اسمش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهرا برنامه دست یکی
از دانشجوها به اسم فیلیپ بود.
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟
کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه!
گفتم نمیدونم کیو میگی!
گفت همون پسر خوش تیپ که معمولا پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه!
گفتم نمیدونم منظورت کیه؟
گفت همون پسری که کیف وکفشش همیشه ست هست باهم!
بازم نفهمیدم منظورش کی بود!
اونجا بود که
کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی
که روی ویلچیر میشینه...
این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فکر،
آدم چقدر باید
نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگی های منفی و نقص ها چشم
پوشی کنه...
چقدر خوبه مثبت دیدن...
یک لحظه خودمو
جای کاترینا گذاشتم ، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو
میشناختم، چی میگفتم؟
حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه!!
وقتی نگاه کاترینا رو با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم...
شما چی فکر میکنید؟
چقد عالی میشه اگه ویژگی های مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقص هاشون چشم پوشی کنیم...
بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم،
خیلی کم می خندیم،
خیلی تند رانندگی می کنیم،
خیلی زود عصبانی می شویم،
تا دیروقت بیدار می مانیم،
خیلی خسته از خواب برمی خیزیم،
خیلی کم مطالعه می کنیم،
اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم و خیلی بندرت دعا می کنیم
چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است.
خیلی زیاد صحبت می کنیم، به اندازه کافی دوست نمی داریم و خیلی زیاد دروغ می گوییم
زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را ؛
تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان
ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر
بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم
ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم
فضای بیرون را فتح کرده ایم اما فضا درون را نه، ما اتم را شکافته ایم اما تعصب خود را نه!
بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم، بیشتر برنامه می ریزیم اما کمتر به انجام می رسانیم
عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن،
درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر،
کامپیوترهای بیشتری می سازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم.
ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم
اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردمی بلند قامت اما شخصیت های پست،
سودهای کلان اما روابط سطحی
فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد
بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده
بدین دلیل است که پیشنهاد می کنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید،
زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است
در جستجوی دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه
توجهی به نیازهایتان داشته باشید
زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را
که دوست دارید ببینید
زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است
از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که
دوست دارید از آن استفاده کنید
عباراتی مانند "یکی از این روزها" و "روزی" را از فرهنگ لغت خود خارج کنید.
بیایید نامهای را که قصد داشتیم "یکی از این روزها" بنویسیم همین امروز بنویسیم
بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که می تواند
به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید
هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن می تواند آخرین لحظه
باشد
تست زدن و مرور نمونه سوالات
هر چند نمره آور نباشد
اما
ذهن انسان را در نحوه مطالعه راهنمایی می کند...
.
.
ابتلائات و امتحان های زندگی دیگران
عبرت است ،
نمونه سوال است .
شاید روزی برای ماهم اتفاق بیافتد
تمرین کنیم !
.
.
مثلا از همین الان تمرین کنیم
دروغ نگوییم ؛
چه دروغ کوچک
چه دروغ بزرگ
چه به دیگران
چه به خودمان
به تو من خیره می گردم ؛
به این جنگل ...
به این برکه ...
به خط نور ...
به این دریا ...
به رقص آب ...
به این افسون بی همتا ...
چه باید گفت؟
کمک کن واژه ها را بر زبان آرم ؛
بگویم لحظه ای از تو ...
از این زیبائی روشن ،
از این مهتاب ...
بریزم با نسیم و گم شوم در شب ؛
بخندم با تو لختی در کنار آب ...
زبانم گنگ و ذهنم کور ،
تنم خسته ، دلم رنجور ...
تمام واژه ها قامت خمیده ،
ناتوان ...
بی نور ....
پر از پیچیده گیست این ذهن ناهموار ؛
سکوت واژه ها درهم تنیده ،
مثل یک آوار ...
من از پیچیده گی ها سخت بیزارم ؛
تو با من ساده می گویی و من هم ساده می گویم :
" خـدایــا دوسـتـت دارم "
شاعر : حدیث سامی
دقت کرده اید؟
هر چه به زمان آزمون ، امتحان یا مسابقه نزدیک تر می شویم
صدای عقربه های ثانیه شمار ساعت را بهتر حس می کنیم
گذشت زمان را...
تمام شدن وقت مطالعه و آمادگی...
ثانیه ها ارزشمند تر می شوند...
.
.
صدای ثانیه شمار عمر را هم بشنویم
روز رفتن ما هم نزدیک است
درست مثل ثانیه هایی که همین الان از کنار ما عبور کرد
خیلی حرف ها در دلت مانده که از زبان
دیگران می شنوی ...
سخنان جناب آقای شمخانی حرف دل من بود :
نباید اجازه دهیم افراد از قطار انقلاب پیاده شوند. مگر ما چند نفریم؟
شمخانی در مورد مرزبندی با دشمنان هم خاطرنشان کرد:
«متأسفانه دیواره حساسیت ما فرو ریخته است. البته این دیوار یک طرفه فرو نریخته
و افرادی این دیوار را کلنگ زده اند.
ما دستگاه تولید کلام مختصرمان خیلی قوی است و مرتب برای انگ زنی
واژه جدید تولید میکنیم. بیشتر از اینکه به فکر این باشیم که وقتی شمخانی خطا کرد
آن را له کنیم، باید به او کمک کنیم و دستش را بگیریم و به او اجازه شروع مجدد دهیم».
وی افزود: «نباید اجازه دهیم افراد از قطار انقلاب پیاده شوند. مگر ما چند نفریم؟
شما الان یک نفر را پیدا کنید که در تقسیم بندیهایی که انجام شده،
مثل فتنه گر، انحرافی، ساکت فتنه، بی بصیرت و... نباشد!
ما در منطقه و دنیا در اقلیت هستیم و دیگر خودمان نباید بیاییم به یک دیگر انگ بزنیم.
ما همه سوار یک کشتی هستیم. دشمنان ما ضد ریش هستند،
چه ریش اصلاح طلب چه ریش اصولگرا!
دشمنان ما ضد امام خمینی هستند، با هر قرائتی!
و ضد ولایت وفقیه و ولی فقیه هستند.
پایداری ما در دفاع از این اصول است».